دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

خدای انار

"...ترجون من الله ما لا یرجون..."

همین ک بشدت امیدواریم بهت 

غیرممکن میکنه گزاره های منفی رو :)


ــ

میدونی لبریزم از نور

و کاش هیچ قیدی نبود تا بی پروا باشم...


ـــ

برای بعدهای خودم:

به یاد بیار ک چشم هات اگ به اشک نشست 

همون چشم هایی هست که معجزه دیده!

به یاد بیار که لبت اگ به گلایه باز شد

همون دهانیه ک گفت "جزتویی" ندیده،و حتا در غم،

|ـبرایـ ـبعد ـهایـ ـخودمـ ـکهـ ـبهـ ـشکر ـپیشانیـ ـبهـ ـخاکـ ـمیسایمـ |


ــ

یسری چیزا انگار واژه نمیشه،

یسری مفهوم تو ذهنمه ک لمسشون میکنم

به واضح ترین حالت لمس کردن

اما همین ک دفترمو باز میکنم ک بنویسم 

لباسی در خورشون پیدا نمیکنم...


ــ

دعا کرد برام:

عاشق بشی:)

ازاون عشقا خدا تو رو تو خودش حل کنه


ــ

صدام زد مربا!

مونده رو دلم بهش بگم،دلم مربا بودن با تو را میخواد:))


۰ موافق ۰ مخالف
بح بح چه رنگین فونتی ⁦(+_+)⁩
خدا حلال عشاق ⁦:-D⁩
یه چی پیدا کن نقش کاتالیزور رو بازی کنه تو این دام عشق و عاشقی

بح بح به خودت:)که چه میثمی:)

توضیح داد ک عشق از اسم گیاهیه ک گیاه دیگه رو دورش میپیچه و در خودش حل میکنه:)

چرا به کاتالیزور نیاز باشه؟
مگه نه اینک همه چی در درست ترین وقتش رخ میده؟

برای بعدهای خودم؟!؟؟
میفهممت چی میگی 
بعضی وقتا میدونی چیه ولی نمدونی چطوری بگی ...
مربابودننننننننن باکیومیخواددددد

اهوم :)

که اگ غم اومد یادم نره،اگ نیومد سجده شکر بجا بیارم
خیلی بده نمیتونم حسمو منتقل کنم،حیف میشه
مریم مربا صدام میزنه😂😅

عشق از اسم یه گل میاد که زود میاد و زود میره به نام عشقه
بخاطر همین عشق پایدار نیس اما در نقطه ماکزیمم محلی قرار داره

در درست ترین وقت یا مناسب ترین وقت؟ به نظر من مناسب ترین وقت. کاتالیزور باشه تناسبات رو زودتر رقم بزنه

اینک پایدار نیس ک خوب نیس:/

حتا اگ نقطه ماکزیمم باشه،
من به شخصه ترجیح میدم ی درصد منطقی داشاه باشه ولی پایدار باشه👀
هوم؟

فرق درست ترین با مناسب ترین با چه دقتیه؟

مناسب بودن از درست بودن تناسب حاصل میشه B-)

اون چیزی که در پی اون هستی دوست داشتنه و نه عشق. دوست داشتن به مرور زمان قابل افزایش یا کاهشه و شاید بشه به قول تو در یه درصد منطقی نگهش داشت. مثه دوست داشتن پدر و مادرت که انگار کم و زیاد نمیشه یا لااقل طوری تغییر نمیکنه که قابل ملاحظه باشه.

عشق حاصل از تجریده. انتهای تجرید. به قول سهراب عشق سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست. اونجایی که اشیا خلوت کردن ینی اون دیدگاهی که یک شی رو تنها میتونی ببینی اینو میگه خلوت اشیا. اونچه که از تجرید حاصل میشه همین دیدگاهه. اما اهتزاز بخش کوتاهی از این خلوت هستش اهتزاز یک چیز همیشه در جریان نیست. و بعد روشنی. روشنی بخش کوتاهی از اهتزاز هستش :) و اما سفر. سفر هم خودش ینی حضور موقت (و نه دائمی) در جایی داشتن. حضور موقت در روشنی اهتزاز اون دیدگاهه. اهتزاز یعنی اون لحظاتی که دیدگاهه برق میزنه (مثه یه ستاره). و برقش همون روشنی میشه. ببین چقدر کوتاهه اما چقدرررر عمیییقه!
به قول کریشنا مورتی: فکر ریشه در خاطره داره پس براساس خاطره است اما عشق چیزی سوای خاطره است. عشق حالتی از بودن است که در آن فکر مفقود است.

هوووممم،


خب تو نبودن عشق چیکار باید کرد؟
بنظرم با دوست داشتن میشه زندگی کرد،ـ
اما عشق چطور؟
با این تعریف انگار عشق میاد و میره و هیچ
البته نمیتونه بدون هیچ باشه حتما اثری بجا میذاره ب اندازه عمقش،
اما جاری بودن دوست داشتن بهتره یا عمق عشق؟

+
کاش درباره تعادلی ک گفتی تو کامنت دیگه ات 
اگه حوصله داشتی بیشتر بهم بگی

هیچ کسی وجود نداره که عشق رو تجربه نکرده باشه. ممکنه خودش متوجه نشده باشه البته.

عشق در اوایل رابطه دختر-پسری هست بعد کم کم هی از بین میره و جاش رو به دوست داشتن میده یا میره و همه چیز رو با خودش میبره.

ببین عشق با عشق ورزیدن هم به دست میاد که این آگاهانه س و طرف با اختیار خودش میاد و عاشقانگی میکنه.

به نظر من دوست داشتن همراه با عشق ورزیدن ^_^

 

تعادل. از بس درباره ش میشه حرف زد من نمیدونم چی بگم و میرسم به اینجا که بگم حرف خاصی ندارم :))

به نظر من، بهترین وضعیت برای هر چیزی تعادله. وقتی اون چیز آدم هم باشه بازم تعادل بهترین وضعیته براش. وقتی ما عصبی میشیم فقط از تعادل خارج شدیم. این خروج از تعادل خیلی آشکار و واضحه. اما وقتی میریم تو بعضی از فازها خودمون حالیمون نیس و دیگران هم نمیفهمن که ما از تعادل خارج شدیم. مثلا فاز درس خوندن. بعضیا میرن تو فاز درس خوندن اونقدری که به هیچ چیز دیگه ای اعتنا نمیکنن. در مورد تو، من به نظرم میاد که یه مدتیه رفتی تو فاز خوشبینی و خوش-برداشتی و انگار عواطف و احساساتت پاشونو از مرز خط قرمز نرمال اونطرف تر گذاشتن. شاید من اشتباه میکنما! خودت بهترین قاضی برای خودت هستی. بهتره خودت یه سرکی به خودت بزنی حال و روزت رو بررسی کنی :)

چ عجیب ک خودت متوجه نشی چ حسی داری!!
اووممم این دوست داشتن همراه با عشق ورزیدن فک کنم قابل درک باشه!


خب سوال اساسی اینجاست ک
نقطه تعادل کجاست؟
دو روز از این ور هفته شاد باشم و همه چیزو گل و بلب ببینم دو روز اونور هفته افسردگی؟
فک میکنم اتفاقا نقطه ی اتکا رو پیدا کردم!
اما درباره ی نقطه ی تعادل ؟
نمیدونم...

خوشبینم؟بله!
خوش برداشت؟البته!
اما ب این معنی نیس ک رنج ها رو نبینم؛سختی ها رو نفهمم!
فقد دیدم بهشون عوض شده!
از گریه هام و دردام کمتر مینویسم چون اینرزوا مجموعا روزای پر خیر و برکتی بوده برام...

میثم:)
ممنون ک مینویسی و صحبت میکنیم باهم:)
نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم ؛فقد مفتخرم ب دوستیت :)

تعادل؟ کی تعادل رو تونسته پیدا کنه؟

واقعا باید گفت بجز پروردگار کسی قادر به نسخه زندگی پیچیدن برای کسی نیست.

 

ممنون =) اختیار داری این افتخار از طرف منه ^_^

به اینک گفتی ایمان دارم:)


🌹

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان