سه شنبه ۲ شهریور ۹۵
سر زده به دیدنم بیا....سهم گنجشک ها همیشهپیش من محفوظ است:)صالحه.ن
سه شنبه ۲ شهریور ۹۵
از تمام شاعرانه های این جهانشعر های موج دارشعر های نوسپید ها...شعر های رنگ رفته اش نصیب من شده!!شعر های ناب و عاشقانه ؛ مال خوب هامن که راضیم به سهم اندکم!غزل از آن توترانه های جاودان برای خوب هااز تمام شاعرانه های این جهاناندکی خزان به من بدهراضیم به کمبه این رنگ رفته هاصالحه.ن
سه شنبه ۲ شهریور ۹۵
قدیمی ها میگفتند:«مهم نیت است...»من هموضو میگیرمفنجان چایم، عینکمو فروغم را روی میز میگذارمچای میخورم و فروغ میخوانممهم نیت است دیگر...ثواب این فروغ خواندن ها رسید ؟؟نیتم تو بودی:)صالحه.ن
دوشنبه ۱ شهریور ۹۵
تو نیستیو دیوار های این خانه دیگر هم رنگ آسمان نیستندحتی گل های قالیدیگر عطری ندارندتو نیستیو این من بی تودلتنگ تر از تمام قاب های روی دیوار استنبودنت حال دنیا را بهم ریخته استتو نیستیو این "تو نیستی" ها جان میکاهد...صالحه.نپ.ن:زودتر بیا جانا..نبودنت جان میکاهد
شنبه ۳۰ مرداد ۹۵
من مطمئنمتو از افسانه های دور می آییحتما تو رامرد صیادی از اقیانوس گرفته استکه اینچنین در چشمانت اقیانوس شناور است...صالحه.ن
شنبه ۳۰ مرداد ۹۵
درِ خانه اش همیشه باز بودو صبح ها گلدان هایشهوای آب پاشی شده ی حیاط را به ریه ها میکشیدندانگارفقط به شوق گل های گلدان و آب پاشی حیاط بیدار میشدمادر بزرگ از وقتی که آقا بزرگ رفتدرِ خانه اش همیشه باز بودو عصر ها ؛ سماور و قلیانش به راهانگار قرار داشت؛مثل قدیم تر ها.عصر ها و حیاط و گلدان ها و قلیان...این رازی بود بین عطر هوا و درِ بازبه کسی نگویید ولی من آقا بزرگ را دیدم که عصر ها سر قرار می آمدحتی ان شب که مادر بزرگ خوابید و دیگر بیدار نشدآقا بزرگ شب را کنارش مانده بود...درِ باز و قرار عصر؛ اخرش کار دستش داد...صالحه.نپ.ن:همینجوری نوشت
شنبه ۳۰ مرداد ۹۵
پدرم آدمبه جرم سیب و جنون رانده شد از باغخدا خودش درخت ممنوعه اش را به نام من زدهچند سبد دیوانگی حواله ات کنم؟صالحه.نپ.ن:فقط بی زحمت سبداشو پس بده گرونه
شنبه ۳۰ مرداد ۹۵
معمار جاندست نگه دار!اقاقی های زیر ایوان را بنفش تر رنگ بزنکمی بزرگ تر...کمی گرم تر...کمی مهربانترنقشه ی این خانه را بکشحوضی بسازتا در اتاق ها هر روز رو به دریا باز شودصالحه.ن
جمعه ۲۹ مرداد ۹۵
تو مغناطیس زمینیکه هوا را معطر کرده ایو قطب نمای مندر جستوجوی تو؛سرگیجه گرفته است...صالحه.ن
جمعه ۲۹ مرداد ۹۵
و تو آیاهمان بلند قامتی نبودی که از کنار من گذشتو خیابان از رد قدم هایش بوی نور گرفتسلام اماممسلام عزیز تر از جانمصبحت به خیر مهربانم:)صالحه.ن