دیوانه

آهای کافه چی!غلظت قهوه ام را به تناسب درد هایم بکش بالا!ولی شیرین!تلخ به دهان من خوش نمی آید!

آهای کافه چی!غلظت قهوه ام را به تناسب درد هایم بکش بالا!ولی شیرین!تلخ به دهان من خوش نمی آید!

دست های من...جور گلوگاهم را میکشند...و ارتعاش صدا را...به دست قلمتصویر میکنند!!

من بی ستون ترین کوهم بی توگاهی بیا...نقشی بزن بر قلب این تنها!

عاقبت روزی...تو را تفسیر خواهم کردبا تمام بی رحمی...در شهر خیال خود...یک چهار شانه...در فالم...!!!!

وقتی که سمت توامانگار...

اتفاق می افتد روزی...وتو...از دور ها می رسی!وتمام کوه ها تفسیر بغض را از بر میکنند...وباد های جهانپریشانی را بار میکنندمن مطمینم!اتفاق می افتد روزی...!

سرد است هوای زمستانه ی کاغذ هایم...این کاغذ های برفی..این کلمات سیاه!وانگار کسی فریاد میــــــکــــــشدســــــــوت قطار را...!دستی از عمق فاجعه...هوهوی باد را یغما می برد!و بــــــــاران...چتر سیاه پسریست از سمت ریل ها!!

سرد است هوای زمستانه ی کاغذ هایم...این کاغذ های برفی..این کلمات سیاه!وانگار کسی فریاد میــــــکــــــشدســــــــوت قطار را...!دستی از عمق فاجعه...هوهوی باد را یغما می برد!و بــــــــاران...چتر سیاه پسریست از سمت ریل ها!!

همین شب های ساکتهمین شب های بی تو...همین شب هایی که خواب را ربوده اند...همین شب هایی که آهنگ تکراری امشعر های نیماست...همین شب هایی که:«خواب در چشم ترم میشکند»یک شب از همین شب ها نبودنت را بشکن!