دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

هق هق

در این شهری که کس باور ندارد بغض را اینجا
اگر هق هق کنی پولی ،
 برایت تویِ ساکِ ساز می ریزند...





صالحه.ن
۱۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

جز فدا کردن؟؟

از جان چه  استفاده توان کرد جز فدا کردن؟؟





صالحه.ن

نقل قول نوشت:«با نام بخوانیش به "جان" برگردد»
۹ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

رویش بهانه بود

رویش
بهانه ی "رسیدن" بود
بهانه ی بزرگِ "سبز شدن"
وگرنه مراد همان است که بود:
همچنان "تو" ؛
 یکه تازِ شعر های همه ای...





صالحه.ن
۸ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

غماز بود اشک

مهلت اجاره ام سر آمده...
و تمام اسبابم را ؛
صاحب خانه ریخته وسط کوچه
کسی که در من بود
مرا از خودم بیرون کرده...
من که خوبم ولی انگار:
«غماز بود و اشک و عیان کرد....»




صالحه.ن
پ.ن:«گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق...غماز بود اشک و عیان کرد راز من»حافظ
۷ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان