دیوانه

خدا نکند اگر که این جمعه باز هماخرِ کارمان به غروب ها بکشد...صالحه.ن

هزار و اندی سال استکه زمین هر شب وقتی که بوی ماه بلند میشودو هفته جانش به گلو میرسدآبستن میشود از اشک،درد،شور،امید؛وصال...و هزار و اندی سال استکه فارغ نمیشود!!که بغض دارد سر از اتشفشان هایش در می اورددستی بر سرش بکشبگذار لا اقل ببارد این درد را...صالحه.ن

در و دیوار های این خانهپر از خاطره های کاشی کاری شده ی رنگیست...لا جوردیِ توی حوضبنفشِ گلدان هاو خنده های ریز زندگی که نفس میکشد هنوزانگار خاطرات؛ گیر کرده اند لابه لای حفره های دیوار و سنگفرش حیاطفیروزه های اب و حافظه ی ماهی...!!دست بر سر آب بگذار تا یادت بیایدماهی قرمزی راکه در اعماق ذهنشهنوز بچه ها دور حوض میدوند...و کودکی در گوشه ی حیاطبادکنک زردی را باد میکند و هی رهایش میکند تا دور حیاط بگردد و بادش خالی شودو مادر که سر بچه ها فریاد میکشد"دست به سیب زمینی های سرخ شده  نزن برای ناهار اند"چقدر آشناست هنوز این جمله...که شیطنت می دواند در دل بچه و سیب زمینی ها را از این دست به دست میکند تا سرد شوند!!مادر بزرگ که از بالای عینک گردش گه گاه نگاهی به شور خانه میکند ودوباره تسبیح میگرداندو زیر لب نغمه های عاشقانه اش را  از سر می گیرداین حیاط پر از خاطره های لاجوردیستکه در ذهن ماهی قرمز ها مانده است هنوز...صالحه.نپ.ن:خاطراتتون لاجوردی ؛)

چقدر عشقن این ادمای گم نام

که میان و موج مثبت میریزن کیلو کیلو تو زندگیت

نه از اون دست موج ها که انرژی بگیری

نه...

از اون دست که اروم شی

انقدر که فقط نور ببینی و نور:))

الله جان

خیلی شکرت

خنده هایش صدای آب داشتو بوی انار...هیچ وقت نگفت ساکن چندمین طبقه ی شعر هاستکه انقدر خوب بلد است"خوب بودن را"صالحه.نپ.ن:همینجوری نوشت

بیایید کمی صادق باشیم"مرد بودن" سخت ترین کار دنیاستاینکه تمام دردهایت را پُک بزنیوبعد خودت را گول بزنی که خاکسترشان کردی...یا اینکهانقدر سرت گرم درد ها و دغدغه ها ی بزرگ باشد کهفقط از دنیا چهار رنگ اصلیش یادت بماند!!این وحشتناک ترین اتفاق استکه انقدر قوی باشیکه انقدر قوی بمانی...یا وقتی دلت گرفت نتوانیناگهان اتاقت را بهم بریزی و دکورش را عوض کنیمرد بودن چقدر سخت استاینکه تمام اندوهتسر از کنار شقیقه هایت دربیاورداینکه انقدر عمیق مراقب باشیانقدر عمیق درد ها را نگاه کنیاینکه انقدر مرد بمانی....!!مرد بودن؛سخت ترین کار دنیاست!!کوه بودن...سخت بودن...کوه ماندن....سخت ماندن...سخت ترین کار دنیاست...!صالحه.نپ.ن: اقای خانوم نمای محترم  ابرو برداشته!! شما برادر شلوارتو بکش بالا ما انتظار مرد بودن نداریمپ.ن2:عاجزانه تقاضا دارم ماجرا رو فمنیستی نکنید حق با خانوماس... غلط کردم :دی

تا به حال به دست ها دقت کرده بودید؟؟که چقدر معجزه بلدند؟!رقصیدن روی ساز هاخندیدن روی کاغذنوازش کردنمهر ورزیدنخدا چقدر نعمت به این دست ها داده استهمین گم شدن لا به لای موهافقط دست ها انقدر قشنگ لابه لای موها گم میشوندکه دوست داری همان جا بمانندو دیگر هیچ وقت پیدا نشوندمواظب دست هایتان باشیدکار های مهمی روی دوششان استمثلا بروند لا به لای موها و دیگر پیدا نشوند!صالحه.ن

عشقت را صبح ها بعد از نمازاز عطر سحر و صدای گنجشک ها می چینمو آرام آرام به خورد روز میدهمو چقدر زیباست این روزها.چقدر زیباست این غروب ها...که خورشید در آغوش عشق تو گم میشودو مگرزیبا تر از این هم هست..."حل شدن در تو..با تو..."عشقت را صبح ها بعد از نمازبه خورد ثانیه هایم میدهم☼و مَن عشَقَکَ؛عشَقَه☼عجب عاشقی قشنگی داریم ما☼و مَن عشَقَه ؛ قَتَلَه☼چه مردن زیبایی دارند عاشقان جهان☼ومَن قتله فعلیک دیَتَه....☼دیه ام را حساب کن☼و مَن علیک دیتَهو انتَ دیته...☼دیه ام  را نقد حساب کنو انتَ دیَتَنی..:)صالحه.نپ.ن:ادامه مطلب اصل حدیث:)پ.ن2:شدیدا نقد و نظر نیازمندم

سر زده به دیدنم بیا....سهم گنجشک ها همیشهپیش من محفوظ است:)صالحه.ن

از تمام شاعرانه های این جهانشعر های موج دارشعر های نوسپید ها...شعر های رنگ رفته اش نصیب من شده!!شعر های ناب و عاشقانه ؛  مال خوب هامن که راضیم به سهم اندکم!غزل از آن توترانه های جاودان برای خوب هااز تمام شاعرانه های این جهاناندکی خزان به من بدهراضیم به کمبه این رنگ رفته هاصالحه.ن