دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

روزها

ازخودم میپرسم

دلیل این ساعت ها اشک ریختن مدام رو

دلیل این فکر های  رنگ رنگ رو

دلیل این موج قوی احساسات رو.

 

و از اعماق ذهنم کلمه ای که مدتها بود تو دایره لغاتم خاک میخورد بیرون میاد.

«استحاله»

این روزها حس میکنم همچین حالی دارم.

و چیزی که بیشتر باعث نگرانیم میشه اینه که

نمیدونم خروجی این فرایند قراره پروانه بشم

یا مثل «گره گوار سامسا» یه حشره؟

 

+

میتونم مثل کبک سرم رو زیر برف ببرم

میتونم سرمو بیرون بیارم و ببینم

و بگذارم سرمای این انتخاب پوست صورتمو بسوزونه.

انتخابم دومیه

ولی میترسم.

نه از واقعیت و سرماش

ازینکه نکنه این چیزی که فکر میکنم واقعیته

فقط یه گودال برفی جدید باشه.

۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

آتشی درون من

قلبم سنگینه

احساس خشم، غم، ناامیدی و ضعف میکنم!

انگار بار سنگینی روی دوشم دارم.

«به دریا میزنم شاید به سوی ساحلی دیگر

مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگرـ»

 

یک هفته شد تعطیلی مدارس،

بخاطر سرمای هوا و افت فشار گاز.

دیوارِ کوتاهِ مدرسه...

برداشتن بار مسئولیت با اعلام «آموزش مجازی»

و قلبم سنگینه.

ما امید داریم چیزی بیش از آموزش تو کلاسمون رقم بخوره.

قلبم سنگینه.خیلی سنگین.

ازینکه نمیدونم کجا باید فریاد بزنم

من دوران کرونا مشابه همین روستایی که الان تدریس دارم

با گروه جهادی برای تدریس رفته بودم

الان چند وقت میگذره؟

هنوز اینترنت با کیفیتی ندارن.

 

نه اینکه ابن تعطیلی بد گذشته باشه ها

ادم هایی رو دیدم که دارن قدم های بلندی برمیدارن

الهام گرفتم

خوش گذروندم

تجربه های تازه ای داشتم

ولی قلبم سنگینه!

و این فقط یه گوشه از بارِ روی قلبمه

مدت هاست این سنگینی رو حس میکنم

کاش قلبم ازین سنگینی آتیش بگیره.

شاید روشن بشه جایی.

۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

درونیات

من بهت افتخار میکنم.

این افتخار به معنی این نیست که بی نقصی،

یعنی 

میبینم داری تلاش میکنی برا چیزی ک میخوای❤️

 

داری سعی میکنی خودتو بیشتر دوست داشته باشی،

بیشتر باهاش مهربون باشی .

صالحه ی زیادی کمالگرای من 

این خیلی ارزشمنده که به خودت فرصت امتحان، تجربه و اشتباه میدی.

 

تو تو وجودت چیزی داری که هیچ وقت متوقفت نمیکنه 

و اون میل به رشده:)

 

 

 

 

۳ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

المنت لله که تویی حضرت دلدار

 

 

برای بودنت...برای این حجم وسیع خوشبختی؛

دین به گردن من است.

مدیونم به تمام انان که می توانستند تو را داشته باشند.

حالا که سهم منی

باید به قدر همه دوستت داشته باشم

باید قدرت را بدانم

باید مواظبت باشم

به اندازه ی تمام کسانی که میشد سهمشان باشی.

میدانی دلدار نگاهت که میکنم

فکر میکنم چه بیچاره اند آنان که تو را ندارند.

کاش میشد این بزرگِ بودنت مال همه باشد

بعد نیمه ی جبار وجودم سرکش میشود که نه!!

تو فقط مال منی!!

من مدیونم به آنانی که سهمشان نیستی...

تو را قسمت نمیکنم

اما؛

قول میدهم خوب تر باشم با کسانی که چون تویی را ندارند

چون تویی بزرگ...

چون تویی نامتناهی...

چون تویی که از خدا بخواهم خدایم باشی❤*

 

 

 

 

 

 

پ.ن:

+تو آن بتی که پرسدیدنت خطایی نیست/

اگر خطاست مرا از خطا[هیچ]ابایی نیست

 

_از خدا خواستم موافق بود

میتوانی خدای من باشی:)

 

 

پ.ن۲:که یادم بمونه...

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

بغل گشوده بیا

بیا نزدیک

و سینه ات را با خود بیاور

و صدای تپش های قلبت را ،تا سر به پهنای ساحلت گذارم.

اغوش بگشا

که یلدایم در اغوشت،

که در هر دقیقه،

چــنــدیــن ســال

دوست میدارمتـ...❤

 

 

 

 

 

پ.ن:

من تو یک ثانیه، دو ثانیه دوست دارم😁 

۳ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

بابی انتم و امی و اهلی و مالی

کتاب آه

 

درست وقتی که حبیب ابن مظاهر و عابس ابن ابی شبیب 

میگن حاضرن شمشیر بزنن و جون بدن حتا برا امامشون.

 

ـ

از وقتی این سه خطو خوندم یه چیزی تو وجودم پوزخند میزنه.

چقدر حاضری ابرو بدی؟

چقدر حاضری جون بدی؟

واقعا چقدر پای کاری؟تا کجا؟

ـ

برا ورودیای جدید از معلمی نوشته بودم

که سینه چاکی میخواد

که دغدغه مندی میخواد

که این مسیر عشق، عاشقی میخواد

 

برا بابا خوندم گف بنویس عاشقی جون و مال و ابرو حراج کردنه...

از وقتی این سه خطو خوندم 

میگم

چقدر عاشقی واقعا؟

ـ

 

۱۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

میان خوف و رجاء

میگفت:

اینکه از نکیر و منکر میگن،ـ

من هو ربک؟

من هو الهک؟

من هو امامک؟

خوف به دلت نشینه جانم!

برا ترسوندنت ک نیست....

میخوان یادت بیارن ربت کیه؟اله ات کیه؟

امامت کیه...

میخوان یادت بیارن جیره خور کی بودی:)

کی هواتو داشته،

اتفاقا میخوان یادت بیاد تا نترسی

تا امید داشته باشی:)

 

 

پ.ن: همیشه فک میکردم باید حفظ کنم جواب این سوالا رو!

اگ یادم بره چی؟!😅😂

۶ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

جز اسمت

نامت را که زمزمه میکنم
می اندیشم...
من عاشق ترم؟
یا شاعرانِ بلند اوازه؟
من که به نام میخوانمت؟
یا آنکه یار و دلدار خطاب میکند معشوقش را؟
 
من عاشق ترم!
که در هیچ واژه ای جز نامت نگنجی...
که هیچ واژه ای از نامت زیبا تر نیست.
که در هیچ، جز اسمت ، 
توانِ  "تو" بودن نیس!
 

 

 

 

صاد.ن

 

پ.ن: "نامت"شعر ترین شعر تاریخ است:)

۸ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

و عشق جوخه ی اعدام است...

دور دست روشن است


به بغض نشستم 

برا شدت ناتوانیم،
به بغض نشستم ازاینکه نمیتونم داد بزنم
آهای مردم!!همو دوست داشته باشید
آهای اونایی که میگفتید دوستمون دارید،مارو نشکنید!
و حالا به اشک رسیدم
از اینکه همیشه اونایی ک
بیشتر دوستمون داشتن،
بیشتر بهمون ضربه زدن،
بیشتر خردمون کردن،
کسایی که قرار بود بخشی از خوشبختیمون باشن
ناخوشی روبیشتر از همه چشوندن بهمون!
اشکام می ریزه
از ایــــن همــه ناتوان بودنم.
کاش وقتی نمیتونم دردی کم کنم از دردای عزیزام
میشد به سینه فشارشون بدم تا همه ی دردشون به تنم بشینه...

فک میکنم
ما نمیتونیم درد و جدا کنیم
ولی خوشبختی کمترین سهممونه،ـ
دعا نمیکنم دردی نباشه
که اونوقت که دردی هست معنایی پیدا میشهـ
دعا میکنم رشد کنیم با دردمون که این ارزش بخشه.
خدایا،
امشب و این لحظه،
که از خنده به بغض رفتم و به اشک صعود کردم
برای عزیزانم،
خوشبختی رو طلب میکنم
که به سختی هیچ دردی ترک برنداره 
بلکه محکم تر بشه.

۹ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

"او میکشد قلاب را..."

عشق را شاید

انسان رد میشه و فراموش میکنه...
اما گاهی،
انگار تموم نمیشن یه سری چیزا
مثلا گیر می کنی به لبخند مهربون کنج لب یکی
می مونی تو صدای پای یه شعر،یه آواز...
یا یه نگاه مهربون،
یه جفت دست نوازشگر شاید... 
زندگی قدم زنان میگذره ،
 اما تو جا میمونی ازش،
 بس که غرقی و هیچ غریقی نیست!

میگم،
من جا موندم تو "ط ُ "
تو چی؟گم نکردی خودتو؟





صالحه.ن

پ.ن۱:این نوع دیگر دوست داشتن است.

پ.ن۲:داشتم فکر میکردم
 خاطره ها رو همین جا گذاشتنا و جا موندنا میسازه،ـ
قشنگ نیست؟انقدر گوشه به گوشه جا می مونیم اما کوچیکتر نمیشیم؟

۴ نظر ۳ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان