خاهش عزیزک این چ حرفیه خودم گفتم اره با ایمیل حتمن میشه
ممنون اره فکر میکنم هنوز خیلی کار داره بنظرت کلا مثنوی خوبه؟؟
ممنون متشکر طولانی نوشتنو من اصلا دوس ندارم اتفاقا نه مرسی تو خوبی؟
خخ :) اگه اعصاب یاری کنه ی غزلم میذارم محض گل روی شوما مچکر
نمیدونم حس میکنم ی حوریه باهاش غریبم..اممم شاید بقول شوما نمیدونم کجا باید ازش استفاده کنم
اگر چه سخت اگرچه جان فرسا تمام میشود این رنج های پنهانی خدا تمام حواسش پیش شماست نگاه کن به ماه و این شب مهتابی... هنوز ستاره ی شب های تیره میتابد تمام میشود این قرن های بی آبی به حرمت تمام انچه که میدانی تمام میشود این شب طوفانی میگذره عزیزم
سحر دوباره میرسد از جاده های بارانی برای تو خورشید میکشم روی دیوار های تنهایی
خاهش موکونم کاری نکردم فدات
اهووم خودمم حس کردم این مثنویی اونجوری که باید باشه نشد... سعیمو میکنم در دفعات بعد بهتر عمل کنم ممنون جانم