میدونی چی جالبه؟
اینکه در نهایت تنهاییم.
من دورم -الحمدلله- آدم امن و شنوا و حامی فراوونه.
تو این سالها توانایی حمایت گرفتن ازین افراد رو هم توسعه دادم.
اما بازم تنهایی هست.
منظورم اینه که چیز بدیه؟ اصلا تو این جملات ارزش گزاری نمیکنم این تنهایی رو.
فقط دارم میگم هست.
اما اینکه حالم با این تنهایی چطوره؟
خوبه:)
پذیرفتم که خواه ناخواه ما چیزهایی رو در تنهایی تجربه میکنیم.
میتونیم تلاش کنیم با دقیق ترین کلمات با آدمهای امنمون در میون بذاریم ،همدلی و شنوایی و پذیرش دریافت کنیم
ولی این تنهایی رو عوض نمیکنه.
اصلا انگار لازمه ی سلوک تجربه ی رنج در تنهاییه.
و حتی فکر میکنم غیر از رنج ، تجربه ی جشن هم در تنهایی معناهای عمیقی میتونه داشته باشه.
به شرط اینکه بپذیریم که اوکیه این تنهایی .
بعدا نوشت:
حتی لو بتحب تنعزل،
انت محتاج لشخص تقله انک بتحب تنعزل...
حتا اگر بخوای تنها باشی،
نیاز داری که کسی باشه تا بهش بگی «دوست دارم تنها باشم...»
از:
@divarnevesht_chanel