امشب دوباره مدام زمزمم شده بود :
«ربنا لاتحملنا ما لاطاقة لنا به»
تو یادداشت هام از احوالاتم نوشتم .
چشمم خورد به یادداشتی که پارسال مهر گذاشته بودم.
از چشم های اشکیم تو دلتنگی علی.
و نوشته بودم:
«از روزهای سرد پاییز
از دلتنگی
از شب های تنهایی
و زمزمه های ریناوَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا
وفکر های گمانی بیش نبود تحمل دوری و فراق....»
دیدم امسال چقدر طاقتم بزرگ تر شده.
نمیدونم سال دیگه که باز بخوام این دعا رو زمزمه کنم برای چیه؟
ولی لطفا،
رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ
رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ
وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ
أَنْتَ مَوْلَانَا...🌱❤️