دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

بگو چطور؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

در سرم حرف های ناتمامی هست...

کاش اپشن در اوردن مغزمون رومون نصب بود.

خسته شدم انقدر مغزم حرف زد،انقدر غر زد،کاش درش بیارم🥴

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

پیشرفت

تو اهداف امسالم یکی از مواردی ک برام مهم بود ارتباطاتم بود.

خب برا این هدف قدم برداشتم تا الان.

و امشب یک لحظه به خودم نگاه کردم و دیدم تغییر کردم:)

دیدم نزدیکترم به آدمی که  دوست داشتم.

اینطوری که منی که آسته برم،آسته بیام!وای آشنا دیدم پنیک کنم...

امشب تو جمع حدود ۴۰ نفره کارگاه 

با چندین نفر _ که ادمهای توانمندی میشناختمشون _ ارتباطی ساخته بودم از قبل.

نگاه که کردم 

دیدم عه من کی انقدر راحت شدم که از دور برای خانم ع که خیلی با تجربه میدونمش 

و افتخارمه شاگردش باشم دست تکون میدم بای بای میکنم!

یا اقای ص که از دور همیشه نگاهشون میکردم 

تو حلقه میشینم و کندوکاو می‌کنیم کارمو و یادمیگیرم....

 

تو حوزه ارتباط خانوادگی هم دارم نشونه های پیشرفت میبینم:)

و ازین بابت چه میییکنه این بازیکن:)

۳ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

چقدر واکنش هامون از ارزش هامون برخواسته؟

بین زیورآلات اونی که دوست داشتنیه برام دستبنده.

و از سرویسم این تیکه رو دارم با خودم.

امروز حاضر که میشدم یهو متوجه شدم نیست!

و یکهو مرور شد هرجا که رفتم...

و کلی استرس و نگرانی و ترس برام حاضر شد .

کلی فکر که حالا چیکار کنم؟کجا گمش کردم؟نکنه پیدا نشه؟به علی چطور بگم؟وای چقدر دوسش داشتم، وای چقدر پولش بود و وای یادگاری بود و....

گفته بودم قبلا آدم از دست دادن نیستم!

بهش گفتم : دستبندم نیست.

شوکه شد، باهم مرور کردیم جاهایی ک رفتیمو، زنگ و پیام و این ور اونور...

ولی میدونی چی ارزش داره؟

اون«فدای سرت»

اون «غصه اشو نخور»

اونجا که میگه« اگه پیدا نشد یکی عینشو برات  می گیرم»

اونجا که صد بار بعدش میگه «فکرشو نکن....»

و من میدونم نقطه ای از زندگی نیستیم که بی ارزش باشه برامون این هزینه.

میدونم خودمم ادم درخواست دوباره دستبندم نیستم، ولی...

این حرفا برام معنی داره:

|تو ارزشمند تری.|

دستبندمو پیدا کردم .

ولی ، من چیز ارزشمندتری رو یافتم.

چیزی از جنس شناخت.

از جنس ارتباط و پل زدن.

 

+یکبار ساجده از استادش نقل میکرد:

به چیزا ،اونقدر که براتون ارزش داره واکنش نشون بدید.

و دارم سعی میکنم تو کاوش این باشم.

 

++از وقتی ارتباط همدلانه تمرین میکنم 

میبینم یه جاهایی علی چقدر بلده اینو اجرا کنه!

 

 

پ.ن: الان نیای بگی پس خودم بت همدلانه یاد میدم کلاس نمیخواد،جلسه ای ۱۰۰ خودما😂😂

۴ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

بازآ که روی در قدمانت بگستریم

تا حالا به «قدم رنجه فرمودید » فکر کردید؟

چقدر تصدق و قربان صدقه دارد؟

انگار این تعارف ، زنی باشد با موهای مصری و لب های نیمه باز و منتظر

و انگشت های کشیده به طلب و چشم های عاشق...

که چارقد گلگلی دارد و قوری گل سرخش چای لب سوز.

معشوق که از راه می رسد 

آن دست های منتظرش را می کشد به صورتش،

نیم نگاهی به خستگی قدم هایش میکند 

و زمزمه برمی دارد:

«تصدق قدم هایت شوم که رنجه‌شان کردی!

بنشین،

بنشین برایت چای بیاورم،

قربان قدم هایت بروم که آمدی آخر.»

اصلا برای همین است نباید بیخود خرج کرد این تعاریف را،

اسراف است ؛بیهوده به کوچه ریختن زمزمه ی عاشق...

۱ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

صلح

انیمیشن درون_بیرون رو دیدید؟

به ادمها نگاه میکنم  و فکر میکنم کی مدیر احساسات شماست؟

بعضیا غم،بعضیا شور، بعضیا آرامش حتی بعضیا سوگ

معمولا بچه ها شادی،یک سرخوشی بی دلیل و پیوسته:)

فکر میکنم مدیر احساسات این روزای من طمانینه‌س ...

که برخواسته از صلحه.

 

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

تکیه کردن

اذان گوی گوشیم قبل شروع اذان میگه:

«تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَایَمُوتُ»

و من اینو نمی فهمیدم؛ تا مرگ رو دیدم.

 

۳ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

کف مدرسه

مدیر به بچه هام گفته بود

اماده باشید املا بگیرم ازتون.

بالای ۱۷ جایزه، زیر ۱۷شلاق!

 

+کاش انقدر قوی بودم که اعتراض میکردم:/

اضطراب و دلهره ی بچه ها یک طرف 

حال بد خودم که نکنه کافی نباشم طرف دیگه:)

 

۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

رابطه ی سالم

رابطه ی سالم،

اونجا که خطایی میکنی و می بینی هنوز دوست داشتنی هستی:٫)

 

+چند وقت قبل برای بار چندم اهمال کاری کرده بودم و اضطراب داشتم.

به خودم رجوع کردم و پرسیدم اینهمه نگرانی از کجاست؟

و پاسخ این بود شاید نگرانیم ازاینه که لو بره ضعیفم؛ لو بره خرابکارم ؛

و دیگه دوست داشتنی نباشم:)

دیگ ادم قابل اتکا و مسئولیت پذیری نباشم...

کاری ک کردم اینه:بغلمو باز کردم برای کوچولوی ترسیده درونم.

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان