دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

درد هجرت را،فقط با شن روان میگفتم.

شما هم  وقتی ادما رو میبینید تو خیابون براشون قصه میسازید؟

اونروز 

یک اقای افغان تکیه داده بود یک گوشه 

داشت اخبار گوش میداد 

با سرعت از کنارش گذشتم و فقط  صدای گوینده خبر رو شنیدم ک ب زبان دری حرفی از طالبان میزد.

 

یلحظه پرت شدم تو دنیای اون مرد:

دور از وطن 

غریب 

که از دور صدای پاره ی تنش رو میشنید...

فکر کردم شاید تازگی از کشورش هجرت کرده باشه 

شاید معشوقی داشته و ازش جدا شده 

شاید از قبل اینجا بوده و بعد از تحول کشورش دلواپس  خانواده اش شده...

 

کی میدونه حالشو؟

کی میدونه قصه اشو؟

 

 

|پ.ن: عنوان ،پاره ای از یک شعر است|

 

۱ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

تو بی نقص نیستی اما دوست داشتنی چرا:)

اونروز صبح تو مجموعه موضوعی پیش اومد:

یکی از بچه ها ک درگیر مقدمات اینه ک بره خونه خودش،

وسایل کلاس رو نتونسته بود تهیه کنه.

و وقتی مغازه ها حدودا نیم ساعت دیگ می بستن، 

 بعد از پرسش یکی از بچه ها ب ما خبر داد ک وسایلی ک میخواد رو براش تهیه کنیم.

 من بشدت ازین بابت مشغول حرص خوردن!

یکم ک فکر کردم ، دیدم من نه تنها ب خودم اجازه نمیدم کمی پایین تر از بهترین باشم.

نه تنها ب خودم اجازه نمیدم تو شرایط دشوار کم بیارم، یا خطا کنم، یا رشته کار از دستم بیرون بیاد .

ک برای بقیه هم همینه!!

این مسئله خیلی راحت قابل حل بود: فردا صبح وسایل تهیه میشد.

ولی

دارم یاد میگیرم حتا اگ بی عیب نیستم 

بازم خودمو دوست داشته باشم 

و دیگران رو هم...

 

 

 

 

پ.ن: میدونم بعدها از خوندن این مطالب و بزرگ شدنم ب خودم افتخار میکنم😁

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

اون کیه داره خودشو دلداری میده روزای آخر مدرسه اس؟

۱.بچه ها دورش جمع شدن و اقا داره تراشه مداد و کاغذ میخوره.

 

۲.اومده میگه خانوم شماره یک دفترچه منو خورده🥴

میگم ینی چی؟ میگ اون کاغذ میخوره ،پس دفترچه منو خورده:/

 

۳.نشستم رو صندلی اومده سرمو میچرخونه ب سمت خودش زل زل تو چشام خیره میشه،

بعد تعریف میکنه دیروز رفته بودیم بیرون 

با یه گوسفندی چشم تو چشم شدم، مسابقه چشم تو چشم دادیم 😬

 

۴.تا هفته پیش کلاس ها رو مجازی میرفته ، تازه حضوری شده، میگه: خانووووم 

من به سروصدا ی اینا عادت ندارم.

میگم منم اولش نداشتم😂

 

۵.اهنگ سرود گذاشتن ک تمرین کنن برا جشن اخر سال 

همه ریختن وسط کلاس به قر دادن🥴

ب معلمشون میگم اینا پارتی کنای آیندن ماشاالله😬

۳ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

آدم امن

من پشت فرمون بودم 

و فاطمه میخواست برام کلاسو وصل کنه.

پرسید اجازه دارم کیفتو نگاه کنم(دنبال گوشی)

گفتم اره بابا ، کیفه دیگ!

مریم سادات گف: اخه تو ادمی هستی که خیلی باید مواظب حریمت بود!

 

و فکر کردم واو !

پس دلیل امنیتم کنار این ادم اینه!

مواظب حریمم هست.

 

۱ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

درونیات

من بهت افتخار میکنم.

این افتخار به معنی این نیست که بی نقصی،

یعنی 

میبینم داری تلاش میکنی برا چیزی ک میخوای❤️

 

داری سعی میکنی خودتو بیشتر دوست داشته باشی،

بیشتر باهاش مهربون باشی .

صالحه ی زیادی کمالگرای من 

این خیلی ارزشمنده که به خودت فرصت امتحان، تجربه و اشتباه میدی.

 

تو تو وجودت چیزی داری که هیچ وقت متوقفت نمیکنه 

و اون میل به رشده:)

 

 

 

 

۳ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان