اونروز صبح تو مجموعه موضوعی پیش اومد:
یکی از بچه ها ک درگیر مقدمات اینه ک بره خونه خودش،
وسایل کلاس رو نتونسته بود تهیه کنه.
و وقتی مغازه ها حدودا نیم ساعت دیگ می بستن،
بعد از پرسش یکی از بچه ها ب ما خبر داد ک وسایلی ک میخواد رو براش تهیه کنیم.
من بشدت ازین بابت مشغول حرص خوردن!
یکم ک فکر کردم ، دیدم من نه تنها ب خودم اجازه نمیدم کمی پایین تر از بهترین باشم.
نه تنها ب خودم اجازه نمیدم تو شرایط دشوار کم بیارم، یا خطا کنم، یا رشته کار از دستم بیرون بیاد .
ک برای بقیه هم همینه!!
این مسئله خیلی راحت قابل حل بود: فردا صبح وسایل تهیه میشد.
ولی
دارم یاد میگیرم حتا اگ بی عیب نیستم
بازم خودمو دوست داشته باشم
و دیگران رو هم...
پ.ن: میدونم بعدها از خوندن این مطالب و بزرگ شدنم ب خودم افتخار میکنم😁