با اینکه حدس میزنم خیلی ها/دست کم عده ای تجربه ای مشابهم داشتند، ولی بازهم چیزی از شرم این اعتراف کم نمیکند.
این اعتراف که این جنگ ، غم مدام تمام مظلومین جهان و مردم غزه و فلسطین را توی صورتم زد.
اینکه چقدر این غم واقعی است!
و احتمالا این جنگ اولین جایی بود که این غم را با قلبم حس کردم.
(شرمگینم ،چون برای لمس این غم چنین بهای سنگینی و چنین جان های عزیزی و چنین داغ هایی دیدیم)
اینها را که کنارهم میچینم و به جهان که نگاه میکنم.
افسوس میخورم،منزجر می شوم و اندوه در برم می گیرد.
ازینکه سیاست جهانی، چگونه ابتذال انسانیت را شکلات پیچش کرده.
ازینکه این جهان متمدن چقدر جنگل است.
و همین باعث میشود بیشتر قدر بدانم آدمهایی که برای زنده نگهداشتن ارزش ها ایستاده اند.
تک تک ، اسامی ، یا چهره ها ، پیش نظرم می آیند.
و تصور میکنم مردمی که نمیشناسم ولی ایستاده اند برای ارزش های انسانی🌱
و این قلب داغ دیده ام را التیام میدهد.
پ.ن: می اندیشم، این برایم مزه ی تولی و تبری دارد.
اکنون میفهمم که « الی یوم القیامه » در آخر جمله ی « انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم » چگونه معنادار است.