يكشنبه ۱۹ خرداد ۰۴
امروز یه لحظه بعد از دو ساعت گفتگوی عمیق درباره «مقصد یا مسیر» با امیرعلی
تو دلم گفتم
پسر تو کی آنقدر بزرگ شدی که باهم ازین حرفا بزنیم؟؟
تو همین چند وقت مگه نبود که تازه با سواد شده بودی و برام نوشته بودی «ساله دوستدارم».
حالا آنقدر بزرگ شدی که از زندگی و بینش هام از زندگی باهات گفتگو کنم؟
و بعد کیف کردم از حال الانش،
این نقطه که شروع میکنی زیر سوال بردن همه ی پیش فرضات و بدیهیات
و پرسش و تامل
و دیدن گفتگوهای مختلف...
راستش این غایت چیزیه که من دوست دارم برای بچه هام رقم بخوره:))
یعنی قلبمو لمس میکنه این نقطه ها.
و نمیدونم مامان بابا چه کدی رو زدن که این شده🫠
پن: کاش واقعا کدی وجود داشت که میزدی و اونی که میخواستی میشد!
شایدم « هرچیز که در جستن آنی ، آنی»