دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

بزرگ شدن بچه ها یا پیر شدن ما؟

دوسدداشتن

امروز یه لحظه بعد از دو ساعت گفتگوی عمیق درباره «مقصد یا مسیر» با امیرعلی

تو دلم گفتم

پسر تو کی آنقدر بزرگ شدی که باهم ازین حرفا بزنیم؟؟

 

تو همین چند وقت مگه نبود که تازه با سواد شده بودی و برام نوشته بودی «ساله دوستدارم».

حالا آنقدر بزرگ شدی که از زندگی و بینش هام از زندگی باهات گفتگو کنم؟

 

 

و بعد کیف کردم از حال الانش،

این نقطه که شروع میکنی زیر سوال بردن همه ی پیش فرضات و بدیهیات

و پرسش و تامل 

و دیدن گفتگوهای مختلف...

راستش این غایت چیزیه که من دوست دارم برای بچه هام رقم بخوره:))

یعنی قلبمو لمس می‌کنه این نقطه ها.

و نمی‌دونم مامان بابا چه کدی رو زدن که این شده🫠

 

 

پ‌ن: کاش واقعا کدی وجود داشت که می‌زدی و اونی که میخواستی میشد!

شایدم « هرچیز که در جستن آنی ، آنی»

۳ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان