فکر میکنم کار ساده ولی موثریه.
اینکه چهار چوب ادم ها را رو در بستر چارچوب های کلان به رسمیت بشناسیم.
یک بازنگری داشته باشیم...
|کار فلانی که به دور از شانیت فلان و بیسان میدونم|
|رفتار اون یکی که منافی چهارچوب فلان میدونم|
ایا دارم با چهارچوب «خودم» میسنجم؟یا حقیقت موضوع؟
اصلا یک قدم قبل تر؛ تا حالا به این فکر کردم چهارچوب من درست ترین چهارچوب شاید نباشه؟؟
اولی .اومد گوشه ی چادرمو می بوسه و خوشحاله که«چادر»سرم کردم.
دومی. حرصش گرفته از خانومای پوشه به سر.
اولی.میگه بچه ی من نیاز نداره بخش بخش بخونه ما هم مشوقشیم میگم عالیه!
دومی.میگه من قانع نیستم بچم خوب باشه! باید خیلی خوب و عالی باشه!
اولی. میگه کارم تموم شد؟بندازم سطل اشغال؟
دومی.میگه میشه این کارو تموم کردم نصب کنی به دیوار؟
نمیخوام تایید یا تکذیب کنم چیزی رو،
میخوام بگم خدا ما رو متفاوت آفریده، این تفاوت ها رو بپذیریم؛بپذیریم برای همه یک نسخه عینا واحدی نیست!
اگر تونستیم به تناسب این تفاوت ها، گزینه های متعددی داشته باشیم برنده ایم:)
پ.ن:این مطلب و چندین بار نوشتم و پاک کردم تا نهایتا کُنه مطلب شد این.
در واقع چیزی که این روزها خیلی بهش فکر میکنم اینه :
اگر (افراد دغدغه مند مسئله حجاب)به عنوان یک پروژه تربیتی، روی «کثرت حجاب» کار میکردند، الان اوضاع چگونه بود؟
یعنی چی؟
در طول این مدت ما چقدر حجاب رو معادل چادر گرفتیم ؟
این آسیب زا بوده یا راهبرنده؟
اگر موارد دیگه ای رو هم به عنوان حجاب میپذیرفتیم چگونه بود؟
نتایج چطور بود؟
پ.ن۲: عدم پذیرش کثرت ها در ا.پ هم بماند سوز دل عظیمی که مفصلا و جدا درموردش روضه ها داریم!!
پ.ن۳: پیشنهادی برای رفع مشکل افقی اپلود شدن عکس های عمودی در بیان دارید؟