دوشنبه ۱۷ خرداد ۹۵
وزندگی... سیگاری شدکه هر روز صبحزیر پای عابر مردی خاموش میشود!!صالحه.ن
يكشنبه ۱۶ خرداد ۹۵
سایه ی سیب همیشه سنگین است!چه در دست دخترکی شاعر باشد؛چه در دست حوا...صالحه.ن
يكشنبه ۱۶ خرداد ۹۵
"بوطیقا "به چه کارم می آید؟؟"فن شعر"؛ از چشمان تو نشأت می گیرد...!!صالحه.ن
جمعه ۱۴ خرداد ۹۵
دیرگاهیستکه بلبل ها هم از "شعر" ها گریخته اندو روی شاخه های "شهر" ها آواز سر میدهند...!!صالحه.ن
پنجشنبه ۱۳ خرداد ۹۵
خدا حتما تو رادر حجره ی فیروزه تراشی افریده است!!که در چشمات دو نگین فیروزه داری...صالحه.ن
چهارشنبه ۱۲ خرداد ۹۵
تمام جهان را زیرو رو کردم...پیدا نشد کسی که به آشوب من مبتلا باشد!!صالحه.ن
چهارشنبه ۱۲ خرداد ۹۵
صاد نون
دوشنبه ۱۰ خرداد ۹۵
به ادمهای شهرم نگاه میکنم مردم رنگا رنگ این روزها....به دختران هم سن و سالم...به مد های عجیب...به خنده های مصنوعی...عزیزم های الکی...و مردمان...مردمان...مردمان....چه چیز ما را به اینهمه تظاهر رسانده است؟چه چیز ما را به این تنفر رسانده است؟و کجای این شهر خدا را گم کرده ایم؟ومگر...«الیس الله بکاف عبده»؟
شنبه ۸ خرداد ۹۵
برایم چای تازه بیاوروکنارش...کمی هم از شکر خندت...اینبار میخواهم؛چایم را با لبخند تو شیرین کنم...!!صالحه.ن
شنبه ۸ خرداد ۹۵
وحقیقت این است:دنیا دلش میگیرد و شب میشود...!صالحه.ن