جمعه ۵ آذر ۹۵
تو...قانونِ نانوشته ی دل منی...رازی بین من و خدا:"من عاشقانه از تو می نویسمو خدا قول آمدنت را میدهت..."تو همان «وعداللهِ حقِ »منی...همچنان از تو خواهم نوشت:)صالحه.ن
جمعه ۵ آذر ۹۵
این چندمین تولد نیامدنت بود...؟امروز چندمین غروب بی تو بودن است...؟و آیا هنوز..."هوای آمدنت نیست؟"صالحه.نپ.ن:اللهم عجل لولیک الفرج
پنجشنبه ۴ آذر ۹۵
سرما دوباره گردنم را سفت چسبیدهبا بوسه ای هموار کن راه صدایم را...صالحه.نپ.ن:سکوتم از رضایت نیست...سرما خوردم صدام در نمیادپ.ن2:همینجوری نوشت:)
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵
چند وقتیست...هوا سرد شده میگویم...نکند شیشه ی عطر تو زمین افتاده ؟؟صالحه.ن
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵
اصن یهویی دلم خاست تند تند اینجا بیام چیزی نویسم:))خیلیم خوبه:))
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵
یکی هست که خیلی دوستش دارم...یکی که "آقا"ست:)آقا تر از همه اقا ها:))خدا حفظش کنه مهربون اقا رو+از هر طرف بخونی آقاست
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵
شعرم نمیاد...بسی غمینم و ناناحت
سه شنبه ۲ آذر ۹۵
دخیل بسته ام به خنده های ریز گوشه ی لبتبخند :)بخند و باز کن گره ز کار من...صالحه.ن