دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

چقدر دلخوشی خواب ها کم است

یک نفر یک عاشق تنهاگوشه ای کز کرده میگریدخیره بر راه آرامقصه ی غم های خود گوید...دستهایش پر ز خالیدل پر از شعر و نگاهش سمت آشوب کبوتر هاستمی پراند مرغ خاموش نگاهش را به بانگ:« السلام...»اشکهایش میچکد آرام...یک قدم...تا اوج تا پرواز راهی نیست...!!او فقط مانده کدامین سو رود حالا؟!بین عشق و شور و شیدایی...بین یک آرامش زیبا...او در آغوش حسین و کربلا....او در کنار دستهای گرم عباس است!او میان " این حرم یا آن حرم" سردرگم است اکنون...یک قدم سمت طلوع ماه...یک قدم سمت غروب خون...می رود سمت حرم...سمت غروب اشک...میرود سمت حسین و هر قدم یک ذکر...میرود سمت بهشت کربلابا هر قدم کم میشود بار گناهانش...میگشاید بال و پرپر میگشد تا عرش...میگذارد" دل" کنار قبر شش گوشه....هنوز از ماندن و از عاشقی حرفها دارد...ولی افسوس...میپرد ناگه ز خواب خوش...چه رویا های رنگینی...!!چه زیبا این تناسب بود:                                   کربلا...عشق و حسین...یک زایر تنها...یک عاشق بی "دل" ...و حالا یک نفریک عاشق تنها...دیده سیل زایران را...آرزو دارد...!سهم او از رفتن و بودنفقط ماندن شده انگار!!...و آنسوتر...کمی دور از زمین...در یک بهشت آسمانی...یک" دل" عاشق...کنار قبر شش گوشهدر آغوش فضا گمگشته است انگار!!صالحه.ن
۰ موافق ۰ مخالف
کدوم غزلت کجا کی؟؟؟؟؟؟

همین غزلی که گذاشتم تو بسیج

کتاب "نامیرا " رو خوندم تو این چند روز فراغ
پیشنهاد می کنم:)

"چند روز فراغ" توب 110 روز(تازه کمش)میگی چن روز؟!!! تازه منفیه این6روز گذشته ولی باوشه میگیرم موخونم

سلام وعرض ادب چقدر این شعرتا به دلم نشست چقدر زوددلنشین شده است عشقی که از پس ورق پاره های تاریخ به واسطه شعری دلنشین در دل انگیزترین روزهای دنیایم به من رسید..هرچه خواندم وبه بین الحرمینش نزدیک تر شدم قطرات اشکم نیز پا به پای من می امد مثل اینکه فهمیده بودند که عشق همینجاست همینجایی که سردرگم می شوی به سوی بهترینها بروی ودلت هر ان تو را ندا دهد که کجایی حواست باشد بارگاه عشق همینجاست ارام تر قدم بگذار...اذن ورود به حرم عشق اشک است...متشکرم از شما که بهترین شعرها رو گفته اید...ببخشید شرمنده این شعرتون ویه شعر مادر رو برای یکی دیگه از بزرگوارن در تلگرام گذاشتم شرمنده حلال بفرمایین///مادرایشون بیمار هستن برای ایشونم دعا بفرمایین

اینو انگار من نگفتم دلم گفته... و واقعا باهاش برا خودم روضه خوندم و گریه کردم خواهش میکنم...خوشحال هم میشم.. ولی لطف کنید با اسمم بنویسید پایین شعرا... محتاجیم ب دعا


آقا به خدا مست حریمت هستــم
دیوانه ی آن خوی کریمــت هستم
دل را ز تنم جـــــدا نمودم از دور
از بهر ســلامی به ضریحت بستم
دورم ز تو لیک!درخیالم ای دوست
من در نظـرم،پیش ضریحت هستم
با پای دلــــــم رسم به پابوس تــــو
من همچو کبوتر حــــریمت هــستم
شــــیدای زیارت تــــو گشتم آقـــــا
من عاشق آن عرش عظیمت هستم
از بهر شفــــای درد خــــود ای آقا
بر پنجره فـــولاد تــــــو بندی بستم
در پیش تو من هر دو جهان را شادم
از بوی خوش و عطر حرم سرمستم
از بس که دلم هــــــــوای گنبد دارد
مـــن منتظر برات مشهد هــــــــستم...
شعرتون خوب بود

ممنون ان شا الله ک اقا میطلبن زود زود...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان