دوشنبه ۱۶ فروردين ۹۵
کتاب کهنه ی تاریخ را ورق میزنمشاید دلیل نیامدن هایت را لابه لای این کتاب پیدا کنم...نمیدانم زیر ستون های تخت جمشیدجا مانده اییا اسیر حمله های چنگیزی؟نکندآن یوسف که شهری زلیخاعاشقش بودنند تو باشی؟وای که اگرپیراهنت از پشت کشیده شودترنج میشوم و چاقو و دست...و خون جاری میکنماز تمامشهر حتی اگر زلیخا باشندوعزیز عزیز های شهر...نمیدانم...کجای این کتاب مانده ای که کتاب بوی رز های وحشی را گرفته است؟!بگو کجایاین سطر هاییتا اینبار مجنون صفت"ماشین زمان" نه...که شرط رسیدن به تو رااختراع میکنم...صالحه.ن