تابستان :: دیوانه

سلام شاعر بد اخلاق.آدم نیاید به منتقدش بگه هر جور راحتی
در مورد کسره یی که تو شعرم بهش گیر داده بودید باید بگم تا حالا با کیبورد کسره ننوشته بودم.حالا رفتم و پیداش کردم....دلیلش این بود
حالا میشه ی لبخند بزنین

اوا من واسه اینکه میخاستین برین گفتم راحت باشین وگرنه مناینطوریم ببخشیییییییییییییدتو رو خدا....جدا میگم واسه اون گفتم... و شما بگین من چ کنم با بازی؟؟؟ (خو نفهمیدم دیه...) من همیشه خندانم شما لبخند بزنید عاغا مرتضی ببخشید بازم

۱۸ خرداد ۰۴:۰۷ مرتضی قاسمی

تابستان رسید
کودکانه هایم در کوچه جا مانده
ظهر است
تنهایی دارد به شادمانی صبحم میخندد
و گرمی کوچه از نبودن کودکان بازیگوش
دارد خمیازه های آخرش را میکشد.
حاصل تلاش40ثانیه ای مغزم
نقدش کن زود

چ بگم خو...عالی بود عالی...

۱۸ خرداد ۱۸:۳۳ مرتضی قاسمی

و اما شاید من یکم پرو باشم
و یا به قول شما بدجنس
ولی بخدا تهش اینجورا نیست.تو بعضی جاها من عاطفی تر از دخترا هم هستم
پس نماز و روزه هاتون قبول
التماس دعای فراوان دارم.خیلی زیاد

منم قبول دارم همه همینطورن کلکسیونی از تموم احساسات... و کلا شاعر بودن در شما غلبه داره(چون شاعرا خیلی خوبن میگم) ممنون.محتاجیم ب دعا

۱۸ خرداد ۲۲:۵۶ آلمادخت

بازم نفهمیدم
خخخ شوخی کردم عاغا ،سپاس

مطمئنی دیگع؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، <strike> یا <s>، ، ، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، ، ، <a href="" title="">، ، <div align="">

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آخرین مطالب

آرشیو مطالب

موضوعات

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان