دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

و دانه ای

و دانه ای..خزید در آغوش باغچهو سر به سینه ی خاک نهادبه یمن حضرت عشق بزرگ شدو ریشه کرد و هزار سال است که شهر؛ از آستان شاخه هایش مینوشند.در سینه ام نهالی کاشته ام از ایمان...تا ریشه بگستراند در ریه هایمو نفس هایم هوای حق بگیرد!در سینه ام...دانه ای کاشته ام از عشق...از لبخند...از هزار درخت کهن؛ که انگور هایش کهنه شراب خرابات کوچه پس کوچه های حافظ استو دانه ای از ایمانسر به سینه ام میگذاردتا به یمن دولت عشقریشه بگستراند و درختی کهن شود...صالحه.ن
۰ موافق ۰ مخالف
تو روحت یکی از یکی بهتر
+
ی پست دیشب نبود ک الان نیس؟؟

خخ قربونت اره اون دوتا پست رو برداشتم

من نیز به تازگی دانه ام را کاشته ام
دانه ای از همان عشقی که هنوز نهفته است
می خواهم دانه ام را بپروانم
با مهر
با محبت
با ایثار
می خواهم نونهالم را بزرگ کنم
تا ان گاه که به درختی کهن تبدی شود
و من با خیالی آسوده او را به سرچشمه ی عشق تحویل دهم
آری من قلبم را با مهر چون نهالی می پرورانم تا در وقت خود به سرچشمه ی عشق یعنی خدایش تحویل دهم ...
چررااا؟

در معنای شر بود نه شعر ... منم بر بداشتمش؛)

زیبا بود...

ممنون

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان