چهارشنبه ۲۷ مرداد ۹۵
حالا که خوب فکر میکنمشاید بقول "سین.نون" این ماجرای ادامه دار مثل ی بار سنگین روی دوششهو باید بهش حق بدم...باید تموم خاطرات بد رو ک با این سرو صدا ها زنده میشه مثل یه عالمه اتفاق دیگه بریزم ته ذهنمو تموم سعیمو بکنم ک شاد باشمنه بار روی دوش...میفهمم ولی خوب چندان مایل نیستم حالا حالا ها از این دنیای خوب و قشنگ شاعرانه و کودکانم جدا شمو قاطی مسائل بزرگونه....خودخواهیهولی من توانشو ندارم با اون چونه بزنم....بذار من بچه باشماون خودش همه چیو حل کنه...