پنجشنبه ۴ شهریور ۹۵
هزار و اندی سال استکه زمین هر شب وقتی که بوی ماه بلند میشودو هفته جانش به گلو میرسدآبستن میشود از اشک،درد،شور،امید؛وصال...و هزار و اندی سال استکه فارغ نمیشود!!که بغض دارد سر از اتشفشان هایش در می اورددستی بر سرش بکشبگذار لا اقل ببارد این درد را...صالحه.ن