شنبه ۱۷ مهر ۹۵
پاییز هنوز قدم های آمدنش خشک نشدهمن را به جان خودم انداخته...اصلا همیشه همین است...هر وقت که میرسد این "خود" به "من" حسودی میکند!!دست من نیست که این نیمه از بدنم عاشق پاییز استو آن نیم دیگر؛ تب میکند بعد از هر بوسه ی کوچک پاییز...راه بیا با من "خود" جان...من این عاشقانه ها را با هیچ چیز عوض نمیکنمحالا تو هی تب کن و اشک بریز و زیر پتو کز کن...من از این عشق کوتاه بیا نیستمبیخود سرما نخور!!صالحه.نپ.ن: سرما خوردگی خر است!! ولی پاییز را عشق است:))