چهارشنبه ۲۱ مهر ۹۵
چادرم چقدر بغض دارد...انگار مرور میکند خاطرات کوچه های مدینه را...آن وقت ها لااقل معجر نمیکشیدند...کجایی مادر؟!کار از کوچه و سیلی و خاکِ چادر گذشتهقصه به آتش رسیده است...صالحه.ن
آه
وای وای وای مریم فوق العاده بود این متن.. چادرم بغض زیاد داره... اوووف حرف دل من بود که چ قشنگ و عاشقانه گفته بود
هووم عجب....
یکی میگفت دنیا پره شعره و از هر گوشش شعر میچکه:) گاهی همینجوری یه چیزی به ذهنم میرسه گاهی هم به خیلی مسائل برخورد میکنم که میبینم چقدر شاعرانس...
متشکرم عزیزم از این نگاه دقیقت
نع نگفدی... ارهههه خیلی عشقهههه فرقی نداره فقط گفتم قبل قیدار من او رو بخون چون علی یه کوچولو تو قیدارم هست
ممنون