يكشنبه ۲۳ آبان ۹۵
یک نردبامِ چوبیِ بیرنگ میخواهم
تا از بلندای کبودِ این شبِ آشوب بگریزم..
صالحه.ن
پ.ن:شبای تنبل پاییز...بارون نمیزنه چرا؟
عاری عاری نع نع میخام بگریزم اصرار ننمای!! بیا به گریزانمت
از خودت بود؟؟ وااییی خیلی دوس به هران کجا ک باشد به جز این سرا سرایم
انقدر رنگ دیدیم بسه دیگه.... :)) میگم اینجا هوا ابریه اونجا چطور
عافرین:)) برخیز دست و بالت که بسته نیس؟؟؟ چیزی که نبسته پایت؟؟؟
نع نزنش گناه دارع بیا اول باهاش صوبت کنیم اگه عادم نشد میریم هلیکوپتری میریم تو دهنش
واس ما ک فقد سووووووززززشههه لامصب چ سوزیم هست