جمعه ۱۲ آذر ۹۵
جای من را خالی کن...بگذار بیایم کنارت بنشینم...مثل قدیم ها توی آغوشت بخزم بگذار گم شود نیمی از بدنم در آغوشتدست راستم را حلقه کنم دور کمرت و دست چپم را بگذارم روی شانه اتو محکم سرم را فرو کنم توی سینه ات...جایم را خالی بگذار تا کنارت بمانم...تا درِ گوشت زمزمه کنم:«من که میفهمم ات...لطفا ناراحت نباش...جانای من...خدا که هست...من که هستم...آرام شو دیگر...باشد؟!»صالحه.نپ.ن:آرام شو دیگر...دلم میگیرد غمگینی...باشد؟
پ.ن۲:آشوب آشوبم از این پاییز.."علیرضا اذر"