دیوانه

کسی منزل نیست...
شعرت خیلیییی قشنگ بود صالی، خیلییی

چه زیبا
واقعا با مفهوم عالی
درمورد شعرم.اشتباه تایپی بوده
فونتم با کامپیوتر باید درسش کنم.حتما

شب به گلستان تنها منتظرت بودم ....

باده ی ناکامی از هجر تو پیمودم ...

عااااالیه صالحه خیلی عاااالیه یکی از یکی قشنگتر. ...
فوق العاده بود

در نزن رفته ام از خویش.....

عالی بود

صالی شما دوتا هی کجا میرین گم میشین؟؟؟؟

ای جونم
محشر بود صالحه
محشــــــر

ای جووون
وری بسی عالی

دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،

اونوقت دلش میشکنه ...