دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

غماز بود اشک

مهلت اجاره ام سر آمده...
و تمام اسبابم را ؛
صاحب خانه ریخته وسط کوچه
کسی که در من بود
مرا از خودم بیرون کرده...
من که خوبم ولی انگار:
«غماز بود و اشک و عیان کرد....»




صالحه.ن
پ.ن:«گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق...غماز بود اشک و عیان کرد راز من»حافظ
۰ موافق ۰ مخالف
عاقاااااااا من نَوَفهممممممم

صاحب خانه ک صاحب دل محسوب میشود بع عبارتی کل احساسات درونی منو ریخته بیرون ینی من هرچی میخاستم بگم که نه من عاشق نیستم و خوبم واز این حرفا تموم حالم رو اشک لو داد و صاحب دل منو خیلی از اون چیزی که بودم تغییر داده و عوض کرده

خیلی خیلی خیلی قشنگ بود....

ممنون لیلی بانو جان

خیلی خوب بود
همش

تشکر

جالب بود.

متشکر:)

عاوووووولی

خیلی ممنان

I could not resist commenting. Very well written!
I do believe all of the ideas you've offered in your post.
They are really convincing and can certainly work.
Nonetheless, the posts are too brief for novices. Could you
please lengthen them a little from subsequent time? Thanks for the post.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان