دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

رقصیدیم...رقصیدیم..رقصیدیم!

عکس و تصویر از من خبر بگیر! کاری ندارد کافی ست صبح ها دلت برایم تنگ شود:) و ...

کنار هم غزل خوردیم و با خودکار رقصیدیم
هوا رفتیم و مثل ابر در شلوار رقصیدیم

هوا بد بود روی چشم هامان دود پاشیدند
هوا تاریک شد در آتش سیگار رقصیدیم 

به ما گفتند:ممنوع است؛ممنوع است؛ممنوع است
به ما گفتند ممنوع است...با اصرار رقصیدیم

زمین خوردیم و روی خاک،صدها پا عقب رفتیم
زمین خوردیم و در تاریخ صدها بار رقصیدیم

فعلون ...فع..تتن تن..فاعلاتن...دم تکان دادیم
عقب رفتیم و در این بحر ناهموار رقصیدیم

تکان خوردیم در نت های قرمز رنگ یاسایی
مغول خندید روی دامن اُترار رقصیدیم

بخارا شعله میشد خون نیشابور نی میزد
عقب رفتیم و روی نیزه ی تاتار رقصیدیم

عقب رفتیم اسکندر میان صور دف میزد
عقب رفتیم و بین آتش و دیوار رقصیدیم

عقبرفتیم ما را قرمطی خوانند...افتادیم
خلیفه سکه می انداخت در دربار رقصیدیم

خلیفه دست میزد ما عجم بودیم کم بودیم
کنار دجله روی خنجر مختار رقصیدیم

غذا خوردیم و با محمود افغان اشتی کردیم
به حکم باد روی پرچم افشار رقصیدیم

دوباره چشم های فتحعلی خان را در آوردیم
ته فنجان میان قهوه ی قاجار رقصیدیم

به ما گفتند مفعولن..به ما گفتند مفعولن
و ما هر بار افتادیم و ما هر بار رقصیدیم

جلو رفتیم تن هامان میان تنگ جا میشد
پریدیم و نوک منقار ماهیخوار رقصیدیم

میان خون و گل مارا شبیه گربه رقصاندند
هوا کم بود...در حلقوم بوتیمار رقصیدیم

برای شادمانیِ فلان سلطان غزل خواندیم
برای میهمانی فلان سردار رقصیدیم

طناب سر به داران را تکان دادیم با لبخند
کلاغانی شدیم و روی چوب دار رقصیدیم

مترسک های غمگینی شدیم ودر کنارهم
برای شادی چشمان گندمزار رقصیدیم



|حامد ابراهیم پور |
۰ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان