شنبه ۲۵ شهریور ۹۶
قفل شده بود تو ترافیک و بوق-بوقِ ماشینا
و رادیویی که از پژو ی بغلی پخش میشد
با صدای دوپس دوپس ماشین سمت چپش قاطی شده بود.
"پوووف"کشید و دست کرد لای موهای پریشونش و با دست به بالا هدایتشون کرد
دنده
جا زده بود حرکت کنه همراه لاین ؛
که ماشین شاستی بلند پیچید به این لاین و
سد کرد راهشو
چشم غره رفت و نگاه داد به گوشیش که صدای پیامش بلند شده
بود
:"جانای من".
انگار از اونطرف پیام لبخند میزد بهش.
نوشته
بود:«حضرت عشق؟اخم نشینه گره کنه دو ابروت رو...دلت خسته نشه که قلبمو یکی
میگیره تو مشتشو چروک میشه!مواظب خودت باش که چشم جهانی نگران من و
توست...»
به پیرمرد مو سپید پژو بغلی لبخند زد؛
گذاشت شاستی بلند جا
بگیره راحت جلوش و
بی ارده دستش به تایپ رفت:«دردت به جونم!جان بی جمال
جانان....»
#صاد_ن