يكشنبه ۵ آذر ۹۶
لب به پیشانی اندوه بنه
غم همین حجم سبکبال خیال من و توست
غم همین خنده ی پنهان شده در بغض من است
که توانایی آن را دارد؛
واقعیت بخشد:
به جنونی آنی،
به دویدن در باد،
به خیال خوش یک دست فروش!
غم همین عجز رسیدن به محالی کهنه است:
آرزویی دیرین،
روزگاری زیبا... .
گرچه اندوه دلیل همه دل سردی هاست؛
لب به پیشانی این غم بگذار ؛
که غمت محترم است!
صالحه.ن
پ.ن:این روزا انقدر سرم شلوغه که جا برای واژه نیست...دلم تنگ شده برای اتفاق تازه ای که بیوفته.شما که همیشه خوب بودید میشه ارزوهای خوب کنید برام؟