دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

خر شدم!

میگم : من دلم نمیخاد شب اونجا بمونم!!

بغلم میکنه ، پیشونیمو میبوسه میگه :

میخای بمونی خونه ک چی؟بیا اونجا درستو هم بخون!

صورتمو تو دست میگیره؛نگاش میکنم.

میگه:خب؟گوشات دراز شد؟

دستاشو میبره بالا و اندازه ی گوشای فرضی رو نشونم میده

وقتی میخندم میگه : بدو حاضر شو!

۰ موافق ۰ مخالف
عی جان :)
چ ناز بود....

حالا این مکالمه تو با کی بود؟

:))))

عاقا پدر؛)

خو منم اینجوری قابلیت تبدیل ماهیت دارم D:

:دی

واقعا؟
 فک کردم من خیلی سیم پیچیم شله ک زود خر شدم:دی

اره باااووو، پای بوس که در میون باشه من مقاومت رو به تسلیم میدم بره @_@
زود؟ اره؟

خخخ

زودنبود؟

اگه قرار باشه من قضاوت کنم باس بگم که دیر هم بود

نگوووو...

اصن بعد این قضیه داشتم فک میکردم من نقطه ضعف دادم
ک با یه بغل و بوس سریع پیچ مهرم شل میشه…!

با چیز خوبی شل میشی.
والاتر از بوس و بغل؟ مثلا چی؟

هیچیD:

صالی عاشق مکالمه هات با آقای پدرجانتم
اگه تخصص اونورا قبول شدم، چهارسال دیگه میپرم میام خونه تون، همش با پدرجانت حرف بزنم
بعد مامانت با تیپپا بندازتم بیرون دی:

عزیزززززم…


 بیعا بیعا
بعد مامان دو نفرمونو باهم بیرون میکنه:دی

تو رو دیگه چرا؟؟

:دی

زیادی با اقای پدر شیطنت میکنیم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان