دیوانه

من نمیدونم چه تعداد در هست. مسلما تو و فروغ هم اینو نمیدونید. اما جالبه که هر سه ما باور داریم که همه درها بسته نیست.

اینا که در ادامه گفته هم تاکیدهایی روی همون درهای بسته به حساب میان.
اعماق افق جز دود سیگار چیزی نمی بینی، یعنی اعماق افق من همین یکی دو متر جلوی روم هستش. در حالی که اعماق افق هزاران کیلومتر جلوتره. اشاره میکنه به بسته بودن. اونقدر بسته س که افق برای من همین یکی دو متر رو فاصله داره.
صدها ستاره در خاطره های دور. حتی الان ستاره ای پیدا نیست. چون بسته س. صدها صدها ستاره هست اما در خاطره. خاطره هایی که مربوط به زمانی هستن که درها بسته نبوده و باز بوده.
و الباقی...

چقدر عجیب وجالب بود. نخونده بودمش.