دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

و هذا من فضل ربی

اقا وی داره از شدت شعف شهید میشه*.*
ک چرا؟
عاشقم بشدت از مهربونی دوروبریام،
ک دوستای سبزوارم غمگین میشن از نبودنم و دلتنگ
و دوستای دیگم بیشتر از خودم ذوق میکنن برا چیزی ک میخواستم و شده:)
- مثلا عمو سلمانی زنگ میزنه ویژه ک اندازه وقتی ساره قبول شد خوشحالم برات;))
یا یهوویی میاد خونمون ک قربون اینهمه #رفیق بودنش برم~.~
- شیرینی رو ک باز میکنم تعارف میکنم اقاجون ک یه لبخند نازی رو لبشه به مادر میگه فهمیدی میخواد معلم شه ،بعد خب من بمیرم براش یا چی؟
-دلم قنج میره برا فسقل ریزه هایی ک قراره مخمو بخورن(یه عالمه امیرعلی تصورشون میکنم😂)



این تیترو گذاشته بودم برا حال خوب الانم:)
مرسی ک حواست هست خداجان جانان*.-
۲ موافق ۰ مخالف
اینا فراموش نشه.
زندگی فراز و فرود زیاد داره

از ترس اینکه فراموش بشه نوشتم:)


عزیزکم..
تونمیدونی چهارشنبه که فهمیدم
چقد ذوق کردم:)
دوستت دارم صالی خوبم..
وامیدوارم
بااین حجم وسیع ِ دوست داشتنی بودنت
باعث بشی
آدمایی راه زندگیشون رو پیداکنن
که اونقدخوشبختن
که
تومعلم شونی

عزیززززززززمــ

من بیشتر تر تر دوست دارم❤
و مرسی ک انقدر مهربونی 😍😙

چه بهتر که بعله اتمسفر هم خوب است شانسکی!

😓😨😲چیشد؟

چه پست خوبی :)))
خدا رو شکر که خوشحالی.
 الان دیکه یه رشته ذیگه می خونی؟

مرسی مهنازجونم😙

از ترم آینده بلی:))

عزییییزم


صالی
قشنگه که زندگی اینهمه فراز هم داره.
نه؟!


+چی شد غافلگیری دوست جان و مراسم وداع و اینها؟


+

😍

پاییز،نمیتونم تصور کنم این فراز و نشیبو..
این برهه انگار یه عمر بود انقدر محسوس بود این بالاپایین شدنا...
ولی میدونی چیه؟
خوشبختم از این فراز و نشیب
بشدت 
احساس خوبی دارم نسبت ب تلخی ها و سردی هایی ک گذشت...

ندیدمش هنو
نرفتم سبزوار
این هفته ک بیاد میرم
و براش یه هدیه کوچیک گرفتم،عکسا و اینا اونطور ک میخواستم نشد...

بسپار به خدا.
افوض امیری الله الله هم بخون
یه جوری خوب پیش میره که خودتم باورت نمیشه.
سر تولد ف سین کللللی برنامه ریختم. تقریبا نصف بیشترش خراب شد.
دیگه نمیدونستم چی کار کنم!
سپردم به خدا. خودش درستش کرد. یه جور خیلی قشنگ! یه جوری که نوشتمش تو دفتر خاطرات خوبم.

میدونی؟
آخه دست ما نیست که همه چی!
مثلا ممکنه اون موقع که میخوای هدیه رو بدی بهش، حالش خوب نباشه. هدیه هرچقدرم خاص باشه، به اندازه ای که انتظار داشتی خوشحال نشه.
دست ما نیستش که!
اما خدا مقلب القلوبه
وقتی میسپاری بهش یه جوری پیش میره همه چی که قلب هاتون، این روز رو، بعد ها بهتون یادآوری میکنه!


+واسم تعریف کنی که چی شد هااا :)

گذاشته بودم تو کمدم،اصنم کادو پیچو اینا نکرده بودم

داشتمم شام میخوردم رف سر کمدم چیزی برداره چشش خورد
گف عه!این چیه؟؟برا منه؟؟
من پوکر بودم😑 اون جیغ کشید رف ب بچه ها نشون بده من داد میزدم دهنتت سرررویس😒😒
😂خلاصه گف خوشحال شده،
ولی زیاد راضی نبودم از کادویی ک براش گرفتم تو فکر بودم برم عوضش کنم ک خو مثک روزیش همون بوده
حالا جالب اینجاس با خودم گفتم اینو اینجا گذاشتم میاد میبینه بردارمش،گفتم بعدا برمیدارم ...ک خو اینطور شد
اها بعد میگف چون میدونستم میخوای بهم چیزی بدی اگ طور دیگه ای میدادی سورپرایز نمیشدم و اینا...

در مورد فراز و نشیب هم موافقم.
بعضی وقتا اما خسته میشم.
ممکنه همون موقع که تو نشیب قرار دارم، دعا کنم زودتر برسم باز به "فراز" های زندگی....


+خدا رو شکر فاصله فراز و نشیب ها تو زندگی هامون خیلی هم زیاد نیست :)
تو همون نشیب ها هم گاهی، یه فراز های کوچیکی پیدا میکنیم.
چون یک بُعدی که نیست آدمی زاد...
از یه بعد نارحت شه ممکنه از بعد های دیگه خوشحال بشه. حالا کم و زیاد داره البته!
ها؟ درست نمیگم؟


+مثل نامه شد این دوتا کامنت! انقد طولانی :)))

اهوم:)

درست میگی:))

واهاااای جیییییییغ
اینم یه نوعش بود
چه بامزه فهمید

ارع خداییش این خاص ترین وضع کادو دادن میتونس باشه😅😂

 شاعرک فسقلی من میخواد معلم بشه خدااااااا
چه آتیشی قراره بسوزونی تو با بچه ها
یکی میخواد بیاد خود تورو جمع کنه اون وسط😁
ان شاء الله موفق باشی دلبرک 

😅😅😅😅

خانوم دکتر جانم
مرسی مهربون❤

دلم برات تنگ شده هوارتاها

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان