+دیدید؟
یروزایی انقدر قشنگه که فقط میشه گفت
خدایا شکرت ازینهمه برکت😍ـ
یروزایی که بیخیال میخندی
بی خساست عشق میورزی
تو شیطونی شک نمیکنی:)
نه که غم نباشه،نه که سختی نباشه،نوچ!
هست...اما تو فقط سرگرم خوب بودنی.
++امروز میگفتم صالحه ای که به پهنای صورت به اون مرد گلفروش غریبه لبخند زد،صالحه ی همیشگی نبود،اما این مهربونی رو بیشتر دوست دارم،تا اخم و تخم ظاهری و خوشیایی که می ریزم تو خودم;)
مثلا همشم مهربونی و نیش باز نیستا،
یجاهایی احترامه،همین که بجا طلبکار بودن از راننده تاکسی
ازش میپرسم،خیلی معطل شدید؟من شرمنده ام که!!
بعد انگار آب رو آتیش باشه نرم میشه پوست زمختش...
+++گلای نرگسی که خریده بودم خشک شدن و ریختم سطل آشغال
اما غصه لونه نکرد کنج دلم
سبز بودم امروز:))
درسته که میناهایی که کاشتیم قرمز بود،شالی که ساجده رو گول زدم بخره لیمویی،
اما من چه سبزززم امروز~.~
++++هوا،هوای گرگ و میش غروب بود و یه نم نم بارونی میزد
مهی نبوداما،سوز میومد،ولی من پر لبخند بودم
که بلند بلند برا بچه ها رستاک بخونم*.*
-۱-
انگشت اشارشو فرو میکنه تو پهلوم،
بعد من که بالای سفره تکی نشستم جیغ میزنم و یهو همه فامیل برمیگردن سمتم با نگاه های متعجب،من فقد از خنده پهنم رو زانوش...
-۲-
دیس ته دیگ که میرسه همه با نگاه دنبالش میکنن و من پشت سرم قایم میکنم و داد میزنم عه وا زنعمو گفتید ته دیگ نداریم دیگه نه؟😁
-۳-
کادو که باز میخواد بشه با خوشحالی تکی میخونم
- باز شود دیده شود،بلکه پسندیده شود-
و هیچکس همکاری نمیکنه و من خودم هی میخونم!!
-۴-
تا میتونم بلند بلند میخندم و شیطونی میکنم،
از اوکی کردن قرار کافی شاپ با مهدی بگیر تا نقشه بلند کردن پول کادو ها با عمه و دزدیدن کیک.
یروزایی شاید غمگین میشدم ازینکه جلف خطاب بشم
اما من حالم با این جلف بازیا خوبه،من همین دختر جلفم اصن!!
که وقتی بابا دوبرابر قیمت واقعی خریدمو حدس میزنه یه قر حسابی بدم و ذوق کنم ازینکه راضیه از خریدم:))
همین مهمه که انقدر مسخره بازی دربیارم برا ساجده که دلشو بگیره و سرخ شه از خنده و نفسش شماره بندازه،
بعد من وسط خنده هاش دلم بره براش:))
نصفه ی ته دیگشو بذاره تو ظرفم من براش قلب بگیرم،
نگفتم دلش نگیره اما اگه امشب اخرین شبه زندگیم باشه
تو سعادت مردم:)
همه ی سهممو از زندگی نگرفتم،اما زندگی کردم،
و عمر شاید
پاداش همین زندگی کردن ها باشه
که اونقدر قشنگ باشه یروز، که خدا دلش نیاد تکرار نشه این قشنگی:)
بخوام بگم هنوز خیلی هست برا گفتن،
اما فقط میمونه بگم:
شاید به زبون نیاد،ولی، تک تک ثانیه هایی که با برکت میگذره
سلول به سلول شاکرم
و توانی رو طلب میکنم ک خوب شدنو بلد باشه...
که خوب بشم :)
که تلاش کنم براش:)