رستاک جان ِحلاج میخاند:
بهم گفت این صندلی خالیه؟
بهش گفتم این صندلی مال تو...
و فقد این ادمه ک میتونه این جمله ی بشدت معمولی رو
با این حس بگه!😂 عاخه چرا اینجوری بهش میگه مال تو؟😂
نشدن هم گودال عمیقه،که جای خالیش پر نمیشه با بودن هرچیزی.
مثلا من الان دلم بغل ملیکا رو میخواد
بلند بلند اواز خوندنو میخواد
بیرون رفتن از این اسارتگاهو-😅- میخاد
حیاط خونمونو میخاد
یخ در بهشت میخاد
یه خواب مفید و عمیق میخاد
و خب هیچکدوم حاصل نمیشه دیه!
دیشب خواب پسرخالمو میدیدم😂
جزئیات خوابم خیلی دقیق بود
در این حد که عینکشو و ساعتشو استایلشو نشستنو همه چی!
بعد بابام درباره چیزی قانعش کرد ک منم تو خواب قانع شدم!!
حتا حس میکردم تو خواب ک همراه ناهار،سالاد شیرازی داریم😂
-نه ناهار خوردیم ،نه ناهار درست کردیم،فقد حس میکردم😂-
اقا پشه ها امونمو بریدن!ـ جای سالم ندارم😒
خدایا
میشه از پشه ها بکاهی و به خوشیه اب و هوا بیفزایی...؟
یکی از بچه ها پرسید
چه مشکلی داره دختر چادری روسری قشنگ و جذاب بپوشه؟
و شروع کرد اونیکی ک بله بنظر من مشکل داره...
پرسیدم یعنی چی؟
اونیکی گف:ینی اینک تو الان روسری زرد سرته خوب نیس😞
منم خندیدم که عجب!
اونروز ب بابا میگم
چقدر رنگ کمه تو شهر بابا!
میخنده که:اون رنگایی ک تو میخوای بله!😁
بهرحال من احساس وظیفه میکنم از بی رنگی شهر کم کنم😁