درست وقتی که حبیب ابن مظاهر و عابس ابن ابی شبیب
میگن حاضرن شمشیر بزنن و جون بدن حتا برا امامشون.
ـ
از وقتی این سه خطو خوندم یه چیزی تو وجودم پوزخند میزنه.
چقدر حاضری ابرو بدی؟
چقدر حاضری جون بدی؟
واقعا چقدر پای کاری؟تا کجا؟
ـ
برا ورودیای جدید از معلمی نوشته بودم
که سینه چاکی میخواد
که دغدغه مندی میخواد
که این مسیر عشق، عاشقی میخواد
برا بابا خوندم گف بنویس عاشقی جون و مال و ابرو حراج کردنه...
از وقتی این سه خطو خوندم
میگم
چقدر عاشقی واقعا؟
ـ