1.
ترس میاد همنشین عشق میشه
میگم چرا؟
میگه:«دائم گل این بستان شاداب نمی ماند»
میگم:«پس دریاب ضعیفان را در وقت توانایی.»
فک میکنه:چه دلیلی منطقی تر از همین ترس ک ادم دل به دریا بزنه الان که میتونه دل به دریا بزنه:)
2.
بابا بغلشو باز میکنه
نمیرم بغلش اما سرمو تو دستم میگیرم و میگم نمیتونم...
میمونه رو دلم.
این بغل نرفتنه،چشای سرخ بابا،اونقدر که هنوز بغض شه برام.
اما دیشب وقتی کنارش نشستم دستشو دورم حلقه میکنه
و امروز میپرسه ازم
پشتت گرمه؟خیالت راحته؟
میخندم میگم اره:))
تو بغلش نرفتم اما دستش پشتمه
فقط وقتی دارم مث همیشه خودمو براش لوس میکنم
میگه:جیک جیکای تو دیگه اثر نداره من از تو بریدم دیگه...
لب برمیچینم و حرفام واژه نمیشه.
میدونم شوخی کرد ولی من تا همیشه براش جیک جیک میکنم
حتا اگ بگه جیک جیکات قارقارشده....اصانشم!!
3.
دلدار !
بوی تو پیچیده تو اتاقم
بوی مریم میاد....
4.
اینکه وسط مهمونی ساجده میخنده یهو
و نمیتونه خندشو جمع کنه
نسیم می وزونه تو دلم
اینک حس میکنم حالش خوبه...
و خداروشکر
و خداروشکر...