دندون درد یجوری امون برده بود ک متر میکردم خونه رو و اشکام میرخ همینجور
دهنمو باز کردم سپردم دست دکتر
سوراخ کرد عامل درد و ریخت بیرون همشو😥
ب خودم اومدم دیدم از ترس چادرمو مشت کردم تو دستم
تموم ک شد میخواستم سر بخورم اب بشم ...ک اخیییشششش😷😷
دیگ حس نمیکنم چیزی!
انگار صد سال خسته باشم...
تو گیر و دار دندون درد فرصت راهیان نور از دست رفت مثل اینکه...
منم نپرسیدم ینی تموم که تموم؟هیچی به هیچی؟
ینی زندگی اینجوریه؟
ک وسط یه درد عمیق برا امروز و فردا
فرصتای رنگی ماه های بعد از دستت میره؟
یه حس سیالی دارم راستش...
مث انتخاب واحد ترم قبل،بعدش چی شد ؟
یهو دویست کیلومتر پرتاب شدم عقب...و یه هفته به شروع ترم زنگ زدن نیشابور باش نیا مشهد-
الانم همون حس سیالو دارم.همون حس ک نمیدونی متعلق ب کجایی...
مثل اینکه ندونی نفست کجاس الان.
ی همچین وعضی...
ولی یادم اومد:
فرصت زندگی همین الانه!
اگ امروز خسته بشی
اگ امروز تلاش نکنی دیره-
باید دندون درد کشیده رو محکم کنم سر جاش
دست و پای خسته رو جمع کنم ک بلند بشم
امروز وقت با اراده بودنه^.^
یا علی:)