عشق گاهی تو ساده ترین شکل ممکن میتونه بروز کنه.
اینکه با تمام خستگی های بینهایتش
یهو ساعت ۱۰ زنگ بزنه بگه میدونی فردا چ روزیه؟اماده شو بریم مشهد !
وسط خستگیای روزا یادم رفته باشه فردا سالگرد ازدواج حضرت زهرا و امیره
اما با تمام مشغولیتش یادش باشه چقدر قبل بهش گفتم باید همچین روزی حرم باشیم.
بعد من بغض کنم پشت تلفن و نتونم درست حسابی حرف بزنم.
تا میاد ب رفیق دلبر خبر بدم وسیله بردارم لباس بله برونمو بپوشم
وقتی اومد دست حلقه کنم با بغض دور گردنشو و ندونم چطوری تشکر کنم از مهربونیش....
وقتی قامت میبنده برا نماز وسط بدو بدوهام قربون قد و بالاش برم😍
عشق همینقدر عجیبه
که بغضم از مهربونیشو با ساندویچ قورت بدم.
وسط رانندگی نتونم جلوی خودمو بگیرم و گوششو ببوسم
همنقدر ساده و بی الایش.
با کلی خنده و شوخی می رسیم
تمام دوس داشتنایی ک تو راه مونده بود تو گلوم تا فریاد بزنم زمزمه میکنم براش تا حرم
و بغضی ک نمیدونم کی فرصت کرده بود اونهمه جمع شه تو گلوم میشکنه.سرمو رو شونه اش میذارم و بلند بلند گریه میکنم...
پارسال همین وقت حرم بودم و خواسته بودمش
امسال دست تو دستاش حرم بودم و داشتمش.
من پارسال قشنگترین عیدی زندگیمو ازون جشن گرفتم ومطمئنم امسال دست خالی برنگشتیم😍❤
من کرامت این خاندانو دیدم...پارسال تو همین حرم:)
پ.ن۱:الحمدلله
پ.ن۲:لاحول و لا قوه الا با الله _برای چشمای مهربونت_
پ.ن۳:تو حرم دستشو دور شونم حلقه کرده بود قدم میزدیم یکی از خادمین اشاره کرد دستشو برداره؛اومده جلو میگه:برای این میگم ک چشم نخورید😁😅
پ.ن۴:جای همه دلای تنگتون خالی❤🌱ب یادتون بودم
پ.ن۵:عکس برای ولادت امام رضاس و چراغونی بود حرم.اون قلبای پشت چراغونی های دلبرونه ی حرمه.