دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

اگر پاییز...

بنظرتون چیشد که فکر کردیم اینجوری راه رفتن ، شیوه ی درستیه؟

واقعا شهر قشنگ تر نبود اگ هنوز مث بچگیامون لی لی میکردیم؟یا زیگ زاگ راه میرفتیم؟

یا مثلا کانگورویی؟؟

 

به این نتیجه رسیدم خیابونای خونمون رو دوست ندارم، نه که خوب نباشه ها...

ولی اون بافت قدیمی و درختای پیر پا به سن گذاشته رو ...

اون خیابونای پر از همه جور ادمو

اون کوچه های پر از خاطره های بچگی رو

پیرزنای دم خونه نشسته رو که با هر بار رد بشی بهت سلام کنن رو نداره.

کلا بافت سنتیِ اصیل خونه مامانم اینا رو بیشتر از اینجا دوست دارم...

 

حالا شاید هم پاییز که بشه،

بارون که بیاد،

اگه برم از گل فروشی نرگس بخرم

بتونم با مامانای مدرن اینجا که به بچه هاشون حیوون دوستی رو یاد میدن

و باگربه های خیابون بازی میکنن هم دوست بشم.

شاید کتابفروشی بزرگ اینجا جای کلیدر دنج رو بتونه پر بکنه

اگر پاییز بیاد...

 

 

 

۳ موافق ۰ مخالف

خل و چل بازیای بچگی خیلی خوب بودن XDD

هعی روزگار...

 

میخواستم راجب پست قبل تون کامنت بذارم...که شاید شیوه بیان شما برای مسائل مذهبی یه جور مناسبی نیست

نمیدونم

چون این حجم از مخالفت باهاتون برام عجیبه ( یعنی این که حاضر شدن به زبون بیارن که نمیخوان... )

خل و چل بازی رو ک گفتی یاد این شعره افتادم:

عاقل تر از آنیم ک دیوانه نباشیم.


آخه اصلا درباره ی مسائل مذهبی صحبت نمی‌کردیم:))
من به ایشون پیشنهاد همکاری در تشکلمون رو دادم و در جواب این حرف من
که «ما تمام کارهامون در راستای معلمی خواهد بود.»ایشون این جواب ها رو دادند.
ک البته می‌دونم تا حد خیلی خیلی زیادی حق دارن برداشت های اینطوری از کارهای ما داشته باشند.(ینی بقول خودشون به عده که فقط به فکر چیزهای غیرکاربردی و آرمان و اینا هستن)
و البته
اصلا صحبت درباره ی مثلا فلان دوره و بهمان دوره نکردیم... .(دوره های اعتقادی که ایشون مثال زدن)

اما
این برای من دردناکه،  که یک معلم خودش رو منحصر در الفبا و حساب ،قالب بندی دروس بدونه.
و رسالت عظیم ترش رو نادیده بگیره.
موقعیت خودش رو منحصرا در این ببینه ک در چارچوب اموزش و پرورش مریض ما خوب باشه، حتا عالی باشه،وقتی سیستم مریضه تویه پر از پتانسیل رو هم مریض می‌کنه.
ولی وقتی عیب ها و ناکارآمدی ها و ازون طرف نقاط قوتش رو بدونی می‌دونی کجا در جهت اصلاح کار کنی ،کجا در جهت تقویت.

با این سیستم اموزشی مریض ، معلم خودشو بکشه شاید بتونه درس های اون سالو تمام و کمال تدریس کنه....

دیگه به متفرقات نمیکشه...

اشتباه همینجاست:)

که خودمون بند سیستم ببینیم.
من کم‌ ندیدم معلمایی که مثال نقض صحبت شما هستن.
حالا این انتخاب کنه معلمه، که چه شکلی باشم:)

من سعی میکنم با همه دوران های زندگیم کنار بیام و ازشون لذت ببرم. پیشنهادمه به شما. 

ممنون از پیشنهادتون و بشدت استقبال میکنم:)


+البته که لذت میبرم ازین دوران زندگی،
ولی هنوز با بافت اینجا دوست نشدم.همین.
خاطره های مثبت بار زیادی در دوست داشتن رو به دوش میکشن.
و من هنوز با خیابون های اینجا خاطره ی مثبت نساختم😅

ولی اینجا یه مزیت برامن داره..اونم تویی ‌‌‌.‌‌.‌‌❤

اگ یک جای خوب وجود داشته باشه اینجا خونمونه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان