این .... خیلی تو مخ من رفته://
ینی یجور بدی داره مغزمو له میکنه.
و ازین حرصم میگیره که کاش چیز بزرگی بود.کاش انقدر چیز کوچیک و حقیری قسمت ها زیادی از مغزمو درگیر نمیکرد.
همش به خودم میگم فکر کردن بهش و حرص خوردن براش تو رو کوچیک میکنه فقط.
یعنی من اونقدر کوچیکم ک چیز کوچیکی مثل این میتونه مغزمو درگیر کنه،
ولی در واقع نمی تونم جلوی اینو ک آنقدر از پروییش زورم میاد رو بگیرم.
و بدتر نمیتونم با کسی در موردش حرف بزنم😐
یجورایی دارم خفه میشم🥴
هم حرصم میگیره از پرو بودنش،هم ازینک حرصم میگیره عذاب وجدان دارم،هم نمیتونم درموردش با کسی حرف بزنم خالی بشم،پس هی بیشتر فک کنم بهش ،بیشتر زورم میاد،بیشتر عذاب وجدان میگیرم.
ینی تف:|
پ.ن:علی عزیزم میدونم برات سخته ولی اگر گذرت اینجا افتاد و اینو خوندی لدفا چیزی نپرس،حدسی نزن، میدونم سخته ولی لطفا اینکارو بکن برام:)