دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

پسرک های کلاس اول

قاچ اول: ازشون پرسیدم بازی امروز چطور بود؟

بازی دیروز بهتر بود یا امروز

و انگار که دوستهای دیرینه ای هستیم باهم یکم درمورد بازیها گپ زدیم.

 

قاچ دوم: برای «مِثل» نوشته بود من دوست دارم مثل معلمم باشم 

جلوش نوشتم جدی ؟ 😉

 

قاچ سوم: وسط نوشتن نگارش براشون اهنگ بی کلام گذاشتم!!

و بعد یکی از قصه های پنج انگشت اقای رحماندوست.

یسری قسمت هایی رو تکون میدادن که فکر میکردم وجود نداشته!

 

قاچ چهارم: پسرکِ ابراز کن‌م یهو وسط بررسی دفتراشون اومده میگه 

من سه ماه تعطیلی دلم براتون تنگ میشه!

 

قاچ پنجم: موقع پخش کردن کاربرگ ها ذوق دارن که نوبتشون بشه 

بگم بفرمایید ، بگن ممنون/دستت دردنکنه/ مرسی یا هرچی که با لحن خودم بکشم صدامو و بگم خااااااهش مییی کنننم!

 

قاچ ششم: پسرکِ غُدِ ابراز نکن

 کلی تو خودش میپیچه و با خجالت میگه

تعطیلات اخر هفته دلمون براتون تنگ میشه!

راحت میگم منم عزیزم دلم براتون تنگ میشه.

 

 

حالا که نشستم و به سالی ک گذشت فکر میکنم 

میبینم شاید باید همین که یکیشون تونست از احساسش کمی حرف بزنه کافی باشه!

 

 

پ.ن: اگر معلم هستید و اینجا رو میخونید احیانا فکر نکنید همیشه انقدر دوستیم!

و همه چی گل و بلبل هست همیشه!که زهی خیال باطل:)

۴ موافق ۰ مخالف

به به 

کم کم دارن میفهمن که باید قدرتو بدونن 

تااخر عمرشون گیرشون نمیاد همچی معلمی😍♥️

مصداق گر صبرکنی...این بچه هان

اینا رو میگی حس ماست ترش بهم دست میده عزیزم،

ماستی که شما بقالشی😂😅

+حالا نه ک برای خودم بگما،
ولی کلا این بچه ها و خیلی از خانواده هاشو «قدردانی»بلد نیستن.
و منم تاحالا بهش فکر نکرده بودم که یادشون بدم.

حالا راست وحسینیشو نگا کنی بقالیم😂

منم ماستم؟😂

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان