وااای یه چیز خوشمزه یادم رفت براتون تعریف کنم.
اقا من خداروشکر امسال کتاب های زیادی قسمت شد بخونم براشون،
و کتاب ک میخوندم سعی میکردم تمام قسمت ها رو معرفی کنم
چون حدسم این بود ک اولین بار ِِمواجه دانش اموزام با کتاب باشه،
از جلد کتاب شروع میکردم و اسم کتاب و اسم نویسنده و تصویر گر و هرچی نوشته بود میخوندم،
حتا اگ کتاب ترجمه بود نویسنده اصلی رو میخوندم.
من جمله این چیزا شناسنامه ی کتاب بود
که معرفی کرده بودم و خوشم میومد کتابو که ورق میزدم همه باهم میگفتن به نام خدا
شناسنامه ی کتاب توش نوشته که چی و چی و چی....
اون پسرک ابراز کنم ک قبلا هم ازش گفتم براتون.
اون روز گفت کتاب درست کردم
و من اینجوری بودم ک خدااا ببینم...
چندتا کاغذو دوخت زده بود، جلدشو نقاشی کشیده بود و بالاش نوشته بود« دوست من »
ورق که زدم
دیدم یه صفحه گذاشته برای شناسنامه کتاب و کادر کشیده
و صفحات بعد برای مطالب...
و اینجوری بودم که :
انگار بی ثمر نیست:)
پ.ن:بعدتر ک کارشو تکمیل کرد روی جلد نویسنده و نقاش رو هم اضافه کرد:))و اسم خودشو نوشته بود کیوتی