دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

انگار که...

وااای یه چیز خوشمزه یادم رفت براتون تعریف کنم.

اقا من خداروشکر امسال کتاب های زیادی قسمت شد بخونم براشون،

و کتاب ک میخوندم سعی میکردم تمام قسمت ها رو معرفی کنم 

چون حدسم این بود ک اولین بار ِِمواجه دانش اموزام با کتاب باشه،

از جلد کتاب شروع میکردم و اسم کتاب و اسم نویسنده و تصویر گر و هرچی نوشته بود میخوندم،

حتا اگ کتاب ترجمه بود نویسنده اصلی رو میخوندم.

من جمله این چیزا  شناسنامه ی کتاب بود

که معرفی کرده بودم و خوشم میومد کتابو که ورق میزدم همه باهم میگفتن به نام خدا 

شناسنامه ی کتاب توش نوشته که چی و چی و چی....

اون پسرک ابراز کنم ک قبلا هم ازش گفتم براتون.

اون روز گفت کتاب درست کردم 

و من اینجوری بودم ک خدااا ببینم...

چندتا کاغذو دوخت زده بود، جلدشو نقاشی کشیده بود و بالاش نوشته بود« دوست من »

ورق که زدم 

دیدم یه صفحه گذاشته برای شناسنامه کتاب و کادر کشیده 

و صفحات بعد برای مطالب...

و اینجوری بودم که :

انگار بی ثمر نیست:)

 

 

پ.ن:بعدتر ک کارشو تکمیل کرد روی جلد نویسنده و نقاش رو هم اضافه کرد:))و اسم خودشو نوشته بود کیوتی

۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان