این کاربر این مدلیه که
یک کاری داره بعد
همش میگه «یک موقعیت مناسب» انجامش میدم.
اون موقعیت مناسب انقدر نمی رسه که «مهلت»کار که «best time» باشه میگذره :/
بعد خودشو با «سرزنش» خفه میکنه.
و این چرخه رو تا کارهای آینده ادامه میده:)
پ.ن: این اعترافو ک نوشتم قلبم تیر کشید.
پ.ن۲:البته گاهی هم ازین الگوی سمی خارج میشه ک ستودنیه.
و جا داره بهش تبریک گفت!
مثلا امروز «صبح» من باید رنگ میزدم مامان ،
اگ کاری داره برم کمکش و فراموش کردم.در نتیجه بهترین زمانش گذشته!
بجاب سرزنش دم رفتن گفتم اگ کار دارید بمونم.
سری تکون داد که نمیدونم و فلان و حس کردم دوست دارن.
نتیجه اینکه یک ساعتی هست که نشستم و مهمونی نیومده😁
ولیی
دقیقا پیشرفت دوم اینجاست.
من قبلا میشست به خودخوری که آی فلان کارم موند.
آی میتونستم بجای عبث نشستن چه اورانیوم ها غنی کنم.
و الان میدونم که این تایم ارزش ساختن رابطه است:))
پ.ن۳:با اینک سعی کردم با مورد بالا خودمو دلداری بدم ولی همچنان قلبم تیر میکشه😂😢