دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

این زندگی

درحالیکه اسکاج را محکم پشت قابلمه می‌کشم

فکر می‌کنم:

واقعا این زندگی ارزشش را دارد؟

زندگی به معنای عامِ زندگی.

و فکر میکنم ، انگار که من آدم خوشبختی محسوب می‌شوم.

برای داشتن چیزهایی که دارم؛

و نداشتن چیزهایی که ندارم.

البته ، غم ها و رنج هایی هست، آن گوشه ها، یا همین نزدیکی ها.

اما هنوز خوشبختی هست‌.

زور تسلیم و رضا 

و رشد می‌چربد انگار.

بعدتر میپرسم: یعنی باید به این حس ها و فکر ها توجه کنم؟

و آیا زندگی ارزش زیستن را دارد؟

 

۱ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان