دیوانه

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

هعی:(

تاب کوزت که میبرد مجلس پر ز "چای" تو
از من بی هنر چه باک؛  ناله در این سرای توا

ی مه خوش لباس من، دختر خویش را مسوز
«کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو»

من که ملول گشتمی از طی و از جفای ان
قال و مقال خواهرم  میکشم از برای تو

دولت ما ببین که چون سور شده بلای آن؟!
کار کنم همی زیاد در جهت رضای تو

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال مبل
کار کنم که همچنان این کوزتک گدای تو




صالحه.ن
۱۴ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

و امروز...



حوصله ی ثانیه ها سر رفته
ودقیقه ها اضاف امده اند
 امروز هزار سال است که دارد طول میکشد



صالحه.ن
۷ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

نی ها

نی ها نوای عجیبی دارند...انگار هر بار که میدمیدختری موهای ابریشمیش را رها میکند!نی ها نوای عجیبی دارندو خوب که گوش کنیزنی در آن آواز میخواند...صالحه.نپ.ن:اشاره به یک افسانه لری
۴ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

گنجشک ها هنوز هم آواز میخوانند

صدای گنجشک ها را میشنویی؟؟روی سیم های برق اجاره ای آواز میخوانندزمین پا به سن گذاشته و کم کم  دارد مریض  میشودامروز وسط خنده هایش سرفه اش گرفت!!وسط کوچهشیشه ی عینکم شکستخوب وقتی هیچ پنجره ای شیشه اش نمیشکندبلا مجبور است با شیشه ی عینک من رفع شود!!!صدای گنجشک ها را میشنوی؟؟گنجشک های اجاره نشین،هنوز هم آواز میخوانند...زمین هنوز هم زنده است...بلا هنوز هم رفع میشود...قدیم بهتر بود؛ولی حالا هم خوب استگنجشک ها هنوز آواز میخوانند...صالحه.ن
۱۶ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

لبخند بزن!!

اینجا زمین است؛صدای شعر؛ رادیو قلبمهمه چیز آرام استو اتفاقات خوب در راه...لبخند بزن!!صالحه.ن
۶ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

نخواه دل به دریا بزنم!

"یونس"...تو خود اقیانوسی!!انگاه که تورا در شکم ماهی مسکن دادند؛تو خود اقیانوس بودی...اما من...؟!تنگ خالی هفت سینم،که ماهی سرخم مرده!!به کدام امید ساکن دریا شوم ؟و رو به کدام اقیانوس از خجالت خالی تنگم  لبریز؟؟یونس تو اقیانوس بودی...ولی من خالی تنگم...نخواه دل به دریا بزنم!!!صالحه.ن
۵ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

دلهای طاووسی

طاووس ها بیچاره ترین موجودات زمین اندهزار چشم دارد و  هنوز هم در حسرت دیدن اندهزار رنگ دارند و هنوز در حسرت نقاشی اند!!بیچاره تر از چشم های نابینادلهای ماست...دلهای طاووسی ما...!!صالحه.ن
۸ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

بهار دارد چمدان می بندد

بهار دارد چمدان می بندد؛آن طرفتابستان خمیازه میکشد...و پاییز بعض کرده و چند وقت دیگر احتمالا بغضش میشکندامازمستانهمچنان مغرورانه خیره است به رفتن بهار...بهار دارد؛ چمدان می بندد...چهار فصل عجیبیست!صالحه.ن
۵ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

استجب...

تا کجا باید به درد آدما خندید؟؟تا کجا باید جهان بد شه؟؟تا کجا این خستگی ها خط ممتد شه...خدایا "استجب" لطفا...کمی پایین بیاپایین تر از این رگ، که نبض تلخ  بغضهخدایا "استجب" لطفا...خدایا رو زمین سردهبغل کن بندتو لطفا...تن این آدما از یاد برده زندگی رویادمون بنداز بازم بندیگتوخدایا...مهربونم...."استجب" لطفا!!الهی که به خواسته های دلتون برسینصالحه.ن
۳ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

علی کوچولو

«علی کوچولو...این مرد کوچک....تو قصه ها نیست.... هست واقعیت »علی کوچولو درد داره...غم داره...مریض شده....غصه داره...علی کوچولو....خوب میشی زودی...بیدار میشی باز...میشی هم بازی!!میخندی بازم...خوب میشی زودی....خدا همه بیمارا رو شفا بدهصالحه.ن
۵ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
«دیوانه بودن همیشه بد نیست
میتوانی دقیقا وسط نقطه ی انجماد بایستی
و سرت از فکری شیرین گرم سوختن باشد:)»

این طبع که من دارم با عقل نیامیزد....

آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان