سه شنبه ۶ مهر ۹۵
داستان نان و گندممعجزه ی پدرم آدم بود...گندم درو کرد و عشق را به جنون کشیدتا رنگ نان را به جنون بیارایدنان و نمکِ عشقمعجزه ی آدم بود...صالحه.ن
دوشنبه ۵ مهر ۹۵
در یک نظر عاشق شده ام وه چه جنونیدر دلبری انگار که استاد جهان استصالحه.نپ.ن:همینجوری نوشت
يكشنبه ۴ مهر ۹۵
فیلتر شده هر شعر که نامی ز تو داشتاز بس که همه منحرف از طرز نگاه تو شدندصالحه.نپ.ن:وااای فهمیدین نود و هشتیا دوباره راه افتاده؟؟:))
يكشنبه ۴ مهر ۹۵
بر سر حوصله آویزان کنچادر گل ها را...اگر امروز به آشوب خزانبرگ از شاخ درختی افتادباز خواهد روییدگلِ گلدان هایت!صالحه.ن
شنبه ۳ مهر ۹۵
"قلقلی" چاق و تپل بود که رفت...دلمان تنگ تپل جان شده است!صالحه.نپ.ن:به مدیر قبلیمون میگفتیم قلقلی:دیخیلی عشق بود:)خیلی هاااااااامسال بازنشست شد...خداحفظش کنه:)
پ.ن۲:چقذ خلوته !!!دلمان گرفت!!از الان خوب نیس خیلی تو فاز درس باشید اه اه خوشمان نیامد!!فک کنم من فقط همچنان اینجام:/
شنبه ۳ مهر ۹۵
او میرود دامن کشان
من درد کم خوابی چشان
تحریم نت گشته عیان
اه و فغانم میرود...
صالحه.ن
پ.ن:مرجع ضمیر او تابستان می باشد
اینایی ک ساعت ۶پست میذارن یا کامنت میدن
همون معتادین نتی هستن ک دارن میرن مدرسه:/
جمعه ۲ مهر ۹۵
بار سفر بسته ام به سمت خزاننگو بمان که توحالم نمی فهمی...صالحه.ن
پنجشنبه ۱ مهر ۹۵
چشم های من برای گریه در فراغتان کم استچشم در کجا کرایه می دهند؟جان بغضمان به لب رسیدصالحه.ن
پنجشنبه ۱ مهر ۹۵
خدا مراتلمیح یعقوب آفریده است!!بی تو...نمره چشمانم هی بالاتر میرودکم کمشاگرد اول فراغ میشوم!!نمی آیی هنوز؟؟صالحه.ناللهم عجل لولیک الفرج
پنجشنبه ۱ مهر ۹۵
سلام پدر!!بی قرار شماییم...کاش بیایید..صالحه.ناللهم عجل لولیک الفرج