کی گفته بی خبری خوش خبریه؟!
بی خبری یه هوای مه الوده؛
ک نمیدونی قدم بعدی رو کجا قراره بذاری؟
ک با هر قدم یکبار می میری از ترس مردن...
نقل قول نوشت:
چند گویی قصه ی ایوب و صبر او بس است!
بیش از این ما صبر نتوانیم او ایوب بود!
کی گفته بی خبری خوش خبریه؟!
بی خبری یه هوای مه الوده؛
ک نمیدونی قدم بعدی رو کجا قراره بذاری؟
ک با هر قدم یکبار می میری از ترس مردن...
نقل قول نوشت:
چند گویی قصه ی ایوب و صبر او بس است!
بیش از این ما صبر نتوانیم او ایوب بود!
وسط طوفان ایستادم؛
موهام شلاق میشه روی صورتم
و هرقدر می دوم نمیرسم.
چیزی تو گلوم راه نفسو بند میاره
چیزی شبیه بغض.
زمزمه میکنم:
بیا به بارون فکر کنیم
به شبنم روی شمعدونی...
به قفس سفیدی که توش عشق زندانی شده!
بیا اروم باشیم و قوی
مثل درختای بلوط، با ریشه های محکم.
داره اتفاق میوفته؛
ماهی ک وسط دریا رسیده بود
کم کم داره جزر و مدشو اغاز میکنه...
پ.ن:
من جان!
بیا دلگرم باشیم،به خدایی ک حواسش همیشه به دیوونه ها هست.
بابا نوشابه میریزن
صدا میزنم: بابا!سلااامD:
یه لیوان دیگه میریزن پر ک شد شیشه رو میذارن جلو من لیوانو میدن امیرعلی!
میگم باباااااااا…واقعا کههههه…این بدترین کاری بود ک میشد با من کرد!!!
علی میخنده : بده من برات بریزم!!
اصن لذت نوشیدنی ب اینه ک برات بریزن:دی
سر سفره هر کی نوشیدنی برمیداره من سریع لیوانمو میذارم کنارش.
دیگ اسمم بد دررفته سر این قضیه؛خانواده برام نمیربزن ک هیچ!
تازه منو ساقی میکنن:/
ساجده:تو منو نداشتی میخاستی چیکار کنی؟
من:عاره واقعا!من تو رو نداشتم چی میکردم؟